هم نشینی اقلام واژگانی
هم نشینی واژگانی در آموزش ترجمه انگلیسی تعیین کننده ی معنایی است که در یک عبارت یا جمله ی معینی نشان داده می شود واژه ی dress دارای همان معنایی نیست که در عبارت dress the chicken و یا dress the child وجود دارد. عبارت to dress the chicken یعنی «کندن پرهای مرغ» اما dress the child معنای «لباس پوشیدن» دارد. معنای dress را به خاطر هم نشینی با chicken و child تشخیص می دهیم.
منظور از هم نشینی چیست؟
حال ببینیم منظور از هم نشینی چیست و به چه چیزی در ترجمه دلالت دارد؟ هم نشینی به نحوه ی جور شدن لغات به یکدیگر توجه دارد، به عبارت دیگر به این توجه دارد که در ساختارها چه واژه هایی با چه واژه هایی می آیند. بعضی واژه ها غالب اوقات با اسم می آیند، عده ای دیگر گاه گاه و بعضی ترکیب ها احتمالا با اسم نمی آیند.
این که شخص بداند چه واژه هایی با اسم می آیند جزء عمده ی درک معنای یک متن و خوب ترجمه کردن آن است. علت آن که بعضی واژه ها با اسم نمی آیند آن است که ترکیبی که می سازند بی معناست، یعنی به خاطر دور بودنشان از حقیقت نا مفهوم اند. در انگلیسی عبارت cat’s wings گفته نمی شودولی عبارت bird’s wings غالبا به کار می رود. شاید در داستان های خیالی از گربه های پرواز کننده عبارت cat’s wings انگلیسی قابل قبول باشد.
ترکیب واژه ها در زبان های مختلف متفاوت است
مثلا درانگلیسی گفته می شود I had a dream ولی در فارسی می گوییم I saw a dream در انگلیسی می گوییم The faucet runs در فارسی می گوییم The faucet is open (شیر آب باز است) و جمله ی انگلیسی the jelly runs (ژله می لرزد) معادل فارسی اش The jelly shakes است.
آموزندگان زبان دوم غالبا به این علت مرتکب اشتباه می شوند که ترکیب واژگان را به صورتی انجام می دهند که در زبان اول معمول است و با آنچه در زبان مورد آموزش رایج است سازگاری ندارد. در انگلیسی می گوییم you have (got) the wrong number (شماره ی تلفن را اشتباه گرفته اید) و در فارسی می گوییم you have taken the wrong number که معنی یکی است ولی ترکیب لغات برای بیان معنا متفاوت است.
هم نشینی های خاص
در هر زبانی ترکیب های واژگانی معین وجود دارد که به آنها ترکیب های ثابت می گوییم. این ترکیب ها همیشه به ترکیبی خاص اتفاق می افتند، و یا به عبارتی همیشه با هم هستند. این قاعده در خصوص اصطلاحاتی مانند willy nilly (خواه ناخواه)، spick and span (پاک و پاکیزه)، hale and hearty (پرتاب و توان)، now and then (گاه گاه)، neat and tidy (تمیز و مرتب) در انگلیسی صادق است ولی شاید در زبان های دیگر ترکیب های کاملا متفاوت وجود داشته باشد.
در فارسی نیز ترکیب هایی نظیر :
- سر و صورت دادن
- سر و سامان گرفتن
- سر و وضع
- سر و همسر
- بار و بندیل
- بار و بنه
- فلان و بهمان
- وقت و بی وقت
- پشت و پناه
- جوش و جلا
- خوش خوشک
- سر و مور و گنده
از آن جمله اند، که اگر آن ها را به انگلیسی برگردانیم معادل هایی مانند :
- To organize
- Baggage
- Luggage
- Kins/ relatives
- Apearance/ look
- To settle down
- Safe and sound
- Leisurely
- Ardor
- Supporter
- Untimely
- So and so
خواهند داشت که با ترکیب های فارسی هم خوانی ندارند. در این گونه ترکیب ها گاهی تشخیص معنای اجزای تشکیل دهنده ی ترکیب دشوار است و همانطور که گفته شد این ترکیب ها به ترتیبی خاص کنار اسم قرار می گیرند که اگر این ترتیب به هم بخورد نتیجه کار برای گویشور زبان غیر طبیعی است. مثلا اگر hale را از hale and hearty و یا now را از now and then جدا کنیم دیگر معنای مورد نظر را نخواهیم داشت.
البته در ترکیب های فارسی هم وضع به همین منوال است: مثلا اگر واژه ی «سر» را از سر و صورت دادن، «سر» را از سر و وضع و یا «سر» را از سر و همسر بردازیم واژه های باقی مانده معنای ترکیب را نخواهند داشت. اصطلاحات هم از جمله ترکیب های ثابت، یعنی مجموعه ای از واژه ها هستند که جمعا معنایی خاص دارند و این معنا، معنا تک تک لغات نیست. اصطلاحات غالبا همان معنای واقعی اقلام واژگانی را دارند ولی دارای نوعی معنای تلویحی عاطفی هستند که اقلام واژگانی فاقد آن می باشند.
مثلا وقتی می گوییم:
خوش خوشک تا شیرپلا رفتیم.
یعنی آهسته آهسته و هم با فراغت و خوشی راه را پیمودیم و یا وقتی می گوییم:
Jack kicked the bucket.
نسبت به جک و اتفاق مرگ او ابراز نوعی بی احترامی می کنیم یعنی همان اصطلاح فارسی «ریغ رحمت را به سر کشید و یا زرتش قمصور شد» را به کار می بریم. ولی وقتی به جای رفتن به رختخواب اصطلاح hit the sack را به کار می بریم از اصطلاحی غیر رسمی یا خودمانی بهره می گیریم.
بد نیست به چند اصطلاح انگلیسی زیر توجه فرمایید:
ارتقای درجه دادن | kick upstairs |
…. به شاخ گاو دادن | kick against the pricks |
ارتقای مقام دادن / ترفیع درجه دادن | kick dow stairs / upstairs |
نافرمانی کردن | kick over the traces |
پله های ترقی را پیمودن | kick up the ladder |
کنار آمدن | hit it off |
از کوره در رفتن | hit the roof |
راه افتادن/ به چاک جاده زدن | hit the road |
اخطار توقف دادن | reed the riot act |
به کنه مطلب رسیدن | read between the lines |
تعبیر کردن، تفسیر کردن | read something in to sty |
داد و بیداد راه انداختن | rant and rave |
جمع آوری اعانه | pass the hat |
مسئولیت را به گردن دیگری انداختن | pass the buck |
جزء لاینفک چیزی | part and parcel of something |
سرپوش گذاشتن روی اختلافات | paper over the cracks |
شاخ به شاخ، رو به رو | head on |
سال های سال | donkey’s years |
افشا شدن | come to light |
آروغ زدن | breaic wind |
حساب و کتابی نیست | anything goes |
چیزی را به یاد آوردن | strike a cord |
همین! | that’s about it! |
در ترجمه ی اصطلاحات باید دقت فراوان کرد. ترجمه ی تحت اللفظی آنها معمولا نتیجه اش چرند و پرند است. مترجم ابتدا باید به معنای اصطلاح اطمینان داشته باشد، آنگاه به جستجوی معادل کلی آن بپردازد. همچنین ترکیب های خاصی وجود دارد که باید به آنها به عنوان یک مجموعه نظر کرد زیرا معانی آنها در اصل یکی است:
The king abdicated.
The maid gave notice.
The principal resigned.
در هر سه مثال افراد از شغل خویش کناره گیری کردند، ولی واژه ی abdicated با king همنشین می شود و resigned با principal اما واژه های abdicated و resigned را برای maid به کار نمی بریم.
به ترتیب های زیر در هم نشینی واژگانی توجه کنید:
a teacher’s salary
a minister’s stipend
a worker’s wage
که البته در ترجمه ی فارسی هم باید این هم نشینی ها رعایت شود، مثلا بگوییم: حقوق معلم، دریافتی کشیش و دستمزد کارگر.
گاهی امکان تحلیل هم نشینی ها براساس معانی عام اجزایی که با واژه ها می آیند وجود دارد. مثلا در جملات زیر هم نشینی ها به درستی به کار برده شده اند: اگر افعال با هم جابه جا می شدند، معانی حاصله غلط از آب در می آمدند و یا حالت استعاری پیدا می کردند. لیست اول برای هم نشینی با غیر انسان و لیست دوم برای هم نشینی با انسان به کار رفته است:
I washed the car
I rented a typewriter.
The puppy yelps.
He sheared the sheep.
I bathed the baby.
He hired a secretary.
The baby screams.
He cut the boys hair.
همین قاعده در ترجمه به فارسی هم باید رعایت شود:
اتومبیلم را شستم.
ماشین تحریر را کرایه کردن.
توله سگ وغ می زند.
پشم گوسفند را چید.
بچه را حمام کردم.
منشی را (به صورت قراردادی و یا روزمزد) استخدام کردن.
بچه داد می کشد/ فریاد می زند.
موی بچه را کوتاه کرد.
به اختلاف میان زبان انگلیسی و زبان شیلوک Shilluck توجه نمایید:
break a stick
break a string
break am egg
break a stick
pull a string in two
kill an egg
شکی نیست که ترجمه ی کلمه به کلمه kill an egg در انگلیسی یا فارسی بی معناست همان گونه که Break an egg در زبان شیلوک بی معناست و غیر قابل فهم است. هم نشینی یعنی به هم پیوستن کلمات در عبارات و جملات به گونه ای که از نظر واژگان، گفتاری یک پارچه و یکدست ایجاد نماید. ترکیبی که از نظر واژگانی در یک زبان ایجاد معنایی صحیح می نماید چه بسا که در زبان دیگر چنین نکند. مترجم باید همیشه به اصطلاحات زبان مبدا توجه داشته باشد و با دقت به گونه ای که در زبان مقصد معنایی صحیح داشته باشد، آنها را ترجمه نماید.