Moosakhani
0

ساختار معنایی زبان در ترجمه انگلیسی

بررسی ساختار معنایی زبان انگلیسی

ژرف ساخت و روساخت

یکی از شیوه های بررسی ساختار معنایی زبان انگلیسی یعنی شکل و معنی متون انگلیسی در آموزش ترجمه انگلیسی، آن است که آن ها را به عنوان  روساخت  و  ژرف ساخت  در نظر بگیریم.

فرضیه اول :

یکی از فرضیات این است که میان ژرف ساخت (معنا) و روساخت (معنا، دستور زبان، واژگان و آواشناسی) زبان تفاوت قابل اعتنایی وجود دارد.

تحلیل روساخت زبان انگلیسی کلیه اطلاعات لازم درباره زبان را برای ترجمه کردن در اختیارمان نمی گذارد.  در پشت روساخت، ژرف ساخت، یعنی معنا وجود دارد.  همین  معناست  که به عنوان اصل و اساس ترجمه به زبان دیگر عمل میکند.

 

فرضیه دوم :

این است که معنا دارای ساختار است. معنا مجموعه غیر قابل دسترسی نیست. ترتیب آن به گونه ای که روساخت باید باشد نیست، بلکه شبکه‌ای است از واحدهای معنایی و روابط موجود بین این واحدها.

این واحدها و روابط میان آنها را می توان به شیوه های گوناگون نشان داد. قوانین و اصولی که در این متن به کار خواهد رفت به دلایل کاربردی انتخاب شده اند.هدف این مقاله استدلال تئوری زبان‌شناختی نیست بلکه هدف ارائه ابزاری است که به کمک ترجمه بیاید. با این وجود شایان اهمیت است که بدانیم روندهای لازم بر پایه فرضیاتی است که در بالا گفته شد.

بررسی ساختار معنایی زبان انگلیسی
بررسی ساختار معنایی زبان انگلیسی

اهمیت ساختار معنایی زبان در ترجمه انگلیسی

طبقه بندی اجزاء تشکیل دهنده معنا

ساختار معنایی زبان انگلیسی تقریباً بیش از ساختار گرامر زبان انگلیسی عمومیت دارد. به‌عبارت‌دیگر شکل های واحدها، مولفه ها (مشخصه ها) و روابط خاص آنها در اصل در تمام زبان ها یکی است.

همه آنها دارای اجزاء تشکیل دهنده معنا هستند که می توان مثلاً آنها را تحت عناوین  چیزها، رویدادها، اسناد یا روابط  طبقه بندی کرد.

ولی همه ی زبان ها دارای یک روساخت یا یا طبقات دستوری نیستند، بعضی ها حروف اضافه دارند، بعضی دیگر خیر، بعضی ها دارای عبارات حرف اضافه ای هستند. بعضی دیگر نیستند.

طبقات واژگان نیز در زبان های مختلف فرق دارد. هر چهار طبقه ی معنایی که در بالا لیست شده در تمامی زبان ها وجود دارد. هر مفهومی که در هر زبانی روی دهد به یکی از این چهار: چیز، رویداد، اسناد و یا رابطه اشاره دارد.

نقش های عامل و مورد عمل در جمله

مولفه های معنایی در تمامی زبان ها وجود دارند و شامل مفاهیمی (گردهم آیی اجزاء ترکیب کننده معنایی) به یکدیگر مربوط می باشند که هسته ی مفهوم آن ها رویداد، چیز، اسناد یا رابطه است.

ارائه یک موضوع به روش های مختلف صورت میگیرد:

مثلا سه مفهوم BALL، HIT، JOHN و نقش های آنها یعنی عامل (کسی که عمل را انجام میدهد) و مورد عمل (کسی که عمل بر آن واقع می شود) را می توان به این ترتیب نشان داد:

مورد عمل … BALL … عمل … HIT … عامل … JOHN

ترتیب مهم نیست، مثلا در صورتی که الگو چنین باشد:

مورد عمل … JOHN … عمل … HIT … عامل … BALL

معنا تفاوت نمیکند. اصول و قواعد متفاوتی را میتوان به کار برد. یک شیوه ی دیگر ممکن است الگوی زیر باشد:

عامل:JOHN         نوع عمل:HIT        مورد عمل:BALL

بخاطر سهولت کار در ارائه بر آن شدیم موضوعات را در شکل های روساخت بیان کنیم، یعنی: John hit the ball و این اصل و قاعده ای است که در تمامی این متن به کار خواهد رفت. مثلا در چهار موضوع زیر که دارای توالی ارتباط نسبت به هم می باشند این شیوه به کار گرفته شده است:

ژرف ساخت

.John met Bill on the corner

.John and Bill talked

.Bill left

.John left

این چهار موضوع را می توان  در قالب هر زبانی با روساخت همان زبان   به کار برد. در انگلیسی میتوان از چند روساخت جانشین دیگر نیز بهره گرفت:

۱) John met Bill on the corner. They talked. Bill left. Then John left too.

۲) John met Bill on the corner and they talked. Then Bill left and John did too.

۳) John met Bill on the corner. After they talked, Bill left and then John left.

۴) John and Bill met on the corner to talk. When they finished talking, Bill left first and then John also left

اهمیت ساختار معنایی زبان در ترجمه انگلیسی
اهمیت ساختار معنایی زبان در ترجمه انگلیسی

ترتیب ساختار معنایی زبان

در ساختار معنایی زبان تنها ترتیب، ترتیب زمانی است، اما این ترتیب زمانی نیاز به هماهنگی با ترتیب کلمات در ساختار دستوری ندارد و غالبا متفاوت (نا متقارن) است.

مطلب بالا را میتوان با این شکل انگلیسی نیز بیان کرد:

.John left last, after he and Bill had met on the corner, talked, and Bill had left

هریک از جملات بالا را میتوان به عنوان روساخت قابل قبول برای نشان دادن آن چهار موضوع، پذیرفت. (باید بدانیم که این کار به منظور ساده کردن مطلب برای فهماندن ایده ی کلی تفاوت میان روساخت و ژرف ساخت است)

 

واحدهای معنایی

واژگان رو ساخت یک زبان را از روی توزیع گرامری طبقه بندی میکنند. اتکاء طبقه بندی و تعداد طبقات کلمه به توزیعی است که کلمه به عنوان مسند، خبر، مفعول و یا غیره در جمله دارد.

مثلا اگر بگوییم The work is difficult کلمه ی work را در گرامر زبان انگلیسی به اسم ها طبقه بندی میکنیم. این صرفابه این خاطر است که work در هر حال چیزی است که کسی انجام میدهد ، رویدادی است که عمل نام دارد. بنابراین میان طبقات معنایی و طبقات دستوری در این نقطه عدم تقارنی وجود دارد.

جمله ی “The dog treed the cat” از نظر ترتیب واحدهای دستوری فاعل، خبر و مفعول (spo) می باشد، اما ساختار معنایی آن به مراتب پیچیده تر است. ترجمه ی این جمله به زبان دیگر شاید یک جمله ی یک قضیه ای نباشد. دلیلش آن است که فعل treed مثال دیگری از عدم تقارن میان دستور زبان و معناشناسی است.

Tree (درخت) که شیء است به عنوان فعل به کار رفته است، رویدادی که اتفاق افتاده و سبب بالا رفتن شده است. معنای جمله این است که:

.The dog caused the cat to go up into a tree

و یا:

.The dog chased the cat; therefore , the cat went up into a tree

که در فارسی هم همین گونه است و ترجمه ی دقیق جمله ی “The dog treed the cat” می شود :

سگ گربه ای را تعقیب کرد و آن را مجبور به بالا رفتن از درخت نمود. که یک جمله ی ساده ی یک قضیه ای نیست.

عدم هماهنگی میان گرامر انگلیسی و معناشناسی در ترجمه انگلیسی

بین دستور زبان و معناشناسی عدم تقارن بسیار وجود دارد. گرامر زبان انگلیسی برای بیان ساختار معنایی از گونه های مختلف بهره میگیرد. در تمامی این متن در مورد انواع عدم هماهنگی هایی که مترجم به هنگام ترجمه باید مورد توجه قرار دهد بحث خواهیم کرد.

مولفه معنایی چیست؟

کوچک ترین واحد در ساختار معنایی را مولفه ی معنایی meaning component می گوییم . مولفه های معنایی برای تشکیل دادن مفاهیم گرد هم جمع می آیند.

 مولفه های معنایی و مفاهیم را به چهار گروه اصلی تقسیم و طبقه بندی میکنیم : چیزها، رویدادها، اسنادها و روابط . 

چیزها شامل همه ی موجودات جاندار و بیجان طبیعی و ماوراء طبیعی (مانند angel, stone, galaxy, blood, boy, ghost ) است.

رویدادها همه ی اعمال، تغیرات حالات (روند) و تجارب (مانند eat, run, drink, melt, stretch, smile) را شامل می شوند.

اسنادها همه اسناد کیفی و کمی (مانند few, all, long, thicksoft, rogh, slowly, suddenly) استناد داده شده و هرچیز یا رویداد را دربر می گیرد.

و بالاخره روابط شامل همه ی رابط هایی است که میان یکی از آن دو واحد معنایی قرار می گیرند (مانند with, etc, or, after, therefore, and, since, because, by )

به طور کلی  اسم و ضمیر دستور زبان به چیزها در ساختار معنایی زبان  اشاره دارند .  افعال دستوری به رویدادها  و غیره.

اگر عدم تقارن وجود نداشت رابطه به صورت زیر در می آمد.

چیزها …… ضمیر، اسم

رویدادها …… فعل

اسنادها …… صفت، قید

روابط …… حرف ربط، حرف اضافه، ادات، enclitics و غیره

در یک جمله ساده مانند John called Mary کلمات John و Mary به طبقه معنایی چیزها تعلق دارند و در این جمله ی خاص اسم هستند. Called از جهت معنایی یک رویداد است و از جهت دستوری فعل، ساختار جمله نشان می دهد که John عام فاعل است و Mary مورد عمل واقع شده و مفعول می باشد

عدم هماهنگی میان گرامر و معناشناسی
عدم هماهنگی میان گرامر و معناشناسی

هماهنگی میان روساخت و ساختار معنایی زبان

میان روساخت و ساختار معنایی (با این تصور که در شکل متقارن عامل فاعل و مورد عمل واقع شده مفعول است) عدم تقارن وجود ندارد. ولی در روساخت های زبان ها عدم تقارن زیاد وجود دارد. مثلا در جمله ی I heard John call کلمه ی call در رو ساخت اسم است. ولی در این جمله ی خاص، نشانگر یک رویداد معنایی است.

از نظر معنایی دو رویداد و دو موضوع وجود دارد که در رو ساخت ارائه شده است I heard John’s call اولین موضوع John called است و دومی I heard : ارائه ی این دو موضوع در انگلیسی به صورت زیر ممکن است:

John called me and I heard him

این غیر متقارن نخواهد بود. اما اگر بگوییم : I heard John’s call و بدین ترتیب موضوع را در یک جمله بگنجانیم و نه دو جمله، عدم تقارن ایجاد می گردد. کشف ساختار معنایی، حذف عدم تقارن میان ساختار معنایی و ساختار گرامری را شامل می شود.

 

Moosakhani