Moosakhani
0

دامنه هم نشینی واژگانی و تضادهای ترکیبی در ترجمه

دامنه ی هم نشینی لغات در ترجمه

هر واژه در هر زبان و آموزش ترجمه انگلیسی دارای دامنه ی هم نشینی واژگانی مربوط به خود و یا محدودیت هایی است که استفاده ی معنادار از آن را محدود می کند. هیچ دو واژه ای را نمی توان یافت که امکانات هم نشینی یکسانی داشته باشد.

مثال هم نشینی واژه ها

برای مثال چه بسا تصور کنیم که horse، dog، chicken، man و child دارای ترکیبی واحد باشند. البته هم پوشی هایی وجود دارد. همه ی آنها run، walk، drink، eat به کار می روند ، ولی باید توجه داشت که اگرچه dog، horse ، chicken، man، child همه با run هم نشین می شوند ولی تنها dog و horse با اسم race ترکیبی قابل قبول می سازند. یعنی horse race و dog race مورد قبول اند، اما chicken race و یا man race و child race در انگلیسی پذیرفتنی نیستند.

دامنه هم نشینی واژگانی در ترجمه
دامنه هم نشینی واژگانی در ترجمه

دامنه ی هم نشینی

لیست واژه های دیگری را که واژه ای با آن ها ترکیب می شود دامنه ی هم نشینی می گوییم. بعضی واژه ها دامنه ای بسیار محدود و بعضی دیگر هم نشین های بسیار فراوان دارند. دامنه ی هم نشینی کلمات مشابه در بین زبان ها یکسان نسیت. ممکن است هم پوشی داشته باشند ولی در معانی ثانویه و یا استفاده های مجازی چنین نباشند.

مثال دامنه هم نشینی

مثلا run در معنای عادی: People or animals run درانگلیسی معنایی همانند دویدن فارسی دارد اما هم نشینی run با nose، motor، clothes، stockings، plants آن گونه که در انگلیسی هست در فارسی نیست.

به ترجمه ی فارسی جملات زیر توجه کنید:

The child’s nose is running, I believe he has caught cold.

دماغ بچه آبریزش دارد و یا در محاوره: دماغ بچه آویزان است خیال می کنم سرما خورده.

The refrigerator is running

یخچال دارد کار می کند.

Could you run the engine for a moment?

ممکن است یک دقیقه موتور را روشن کنید؟

I can’t afford to run a car on my salary.

با این حقوق نمی توانم اتومبیل داشته باشم(و از آن استفاده کنم.)

I’m  afraid the color ran when I washed your new skirt.

متاسفانه وقتی دامن نوتان را شستم رنگ داد.

Ivy ran over the walls of the cottage.

عشقه کشید روی دیوار کلبه.

و یا جملات زیر:

He used to run arms into other countries.

او به کشورهای دیگر اسلحه قاچاق می کرد.

A fence runs around the whole field.

دور تا دور مزرعه چپرکشی شده است.

و یا جملات زیر:

The road runs parallel to the railway.

جاده به موازات راه آهن کشیده شده است.

The play ran for six months on Broadway.

نمایشنامه شش ماه در برادوی روی صحنه بود.

The lease on my house has only a year to run.

قرارداد اجاره خانه ی من فقط یک سال مهلت / اعتبار دارد.

The river runs into the Persian Gulf.

رودخانه به خلیج فارس می ریزد.

The story runs that the she poisoned her husband.

داستان از این قرار است که او شوهرش را مسموم می کند.

She ran hot water into the tea pot.

آب داغ در قوری ریخت.

We left the tap running.

شیر آب را باز گذاشتیم.

Who left the tap runnings?

چه کسی شیر آب را باز گذاشته؟

The smoke makes my eyes run.

دود اشک از چشم هایم جاری می کند.

It was so hot that the butter ran.

این قدر گرم بود که کره آب شد.

He has no idea how to run a hotel.

او هتل داری بلد نیست.

The college runs summer courses.

دانشکده ترم های تابستانی دارد(برقرار می کند).

Your car seems to run very nicely.

به نظر می رسد که اتومبیلتان خیلی خوب کار می کند.

How many candidates are running in the election?

چند کاندید در انتخابات شرکت می کنند؟

The ‘Gurdian’ is running a series of articles on third world Economics.

روزنامه ی گاردین یک سری مقاله درباره اقتصاد جهان سوم چاپ و منتشر می کند.

Programs are running a few minutes behind schedule this evening.

امشب برنامه ها چند دقیقه ای دیرتر از وقت تعیین شده شروع می شوند.

If you offer the children rewards for helping they’ll all come running.

اگر بچه ها را به خاطر کمکشان پاداش دهید همه تشویق خواهند شد.

اصطلاحات دیگر:

اصطلاحات run into debt (به بدهکاری افتادن)، run into trouble (گرفتار شدن)، run out of money (دچار بی پولی شدن) یا run out of patience (سر رفتن حوصله / بی طاقت شدن) هم از آن جمله اند.  هر واژه در هر زبان دارای یک دامنه ی هم نشینی همراه با محدودیت های خاص است که ترکیب های دیگر را مجاز نمی داند.

مثلا در انگلیسی واژه ی bright با چیزهایی که دارای شدت نور هستند مانند sun و color هم نشین می شود. واژه ی shiny با چیزهایی هم نشین می شود مه معنای واژه (درخشان بودن) برای ظاهر آن شیء اهمیت دارد، بنابراین shiny coin و shiny floor صحیح است اما shiny sun و shiny color صحیح نیست.

تعداد هم نشین های واژگان بستگی به چه مواردی دارد؟

تعداد هم نشین های مناسب واژگان بستگی به جایگاه آن ها در درجه بندی یک گروه خاص دارد. مثلا واژه “animal” دامنه ی وسیع تر از “dog” و یا “sheep” دارد. تنها اهل زبان است که می تواند تشخیص دهد که این هم نشینی ها، به خصوص اگر شخص بخواهد از ترکیبی تازه سود جوید، مورد قبول و یا غیر قابل قبولند. زبان ها در حال تغییرند و به دامنه ی ترکیب های واژه دائما چیزهایی اضافه و یا کم می شوند ولی این اهل زبان است که در مورد ترکیب جدید و یا مورد قبول حرف آخر را می زند.

مثلا مترجمی خواسته بود white as snow را به زبانی که واژه ی “snow” را نداشت ترجمه کند. واژه ی “hail”  را که به “white” نزدیک بود برگزید زیرا در زبان مورد نظر ترکیب clear as hail وجود داشت، ولی معنای آن چیز دیگری بود. دشواری کار در این بود که نه hail با white ترکیب می شد و نه در صورت ترکیب شدن معنایی مانند white as snow می داشت. ناچار صلاح را بر آن دید که عبارت را به عباراتی که صاف و ساده معنای “بسیار سفید ” را داشت برگرداند.

دامنه هم نشینی واژگانی در ترجمه و تضادهای ترکیبی
دامنه هم نشینی واژگانی در ترجمه

تضادهای ترکیبی در ترجمه

افرادی که با زبانی غیر از زبان مادری خود تکلم می کنند غالبا در به کار کارگیری ترکیب ها دچار اشتباه می شوند، این اشتباهات یا به گرامر مربوط می شود و یا به واژگان، ولی در هر صورت واژه ها را به گونه ای کنار هم می چینند که به طور طبیعی با هم ترکیب نمی شوند. گاهی اسم و فعل به جای هم گرفته می شوند. در نامه ای از سوی یک ناشر که نویسنده اش اهل زبان نبود این جمله به چشم می خورد:

We have sent book … we are sorry for the overlook.

در حالیکه overlook درانگلیسی فعل است و باید به جای آن از اسم oversight (غفلت / خطای سهو) استفاده می شد. گاه به اشتباهات هم نشینی تضادهای ترکیبی می گویند. همه ی کسانی که زبان دوم را آموخته باشند دچار این نوع اشتباهات شده اند. همچنین اشتباهاتی وجود دارد که فقط به دستور زبان مربوط می شود.

مثلا به جای آنکه بگویند:

They have gone home.

می گویند:

They are gone home.

این اشتباهات را غالبا کسانی که به زبان مادری خود ترجمه می کنند مرتکب نمی شوند. تضادهای ترکیبی قدری ظریف تر از این هاست و مترجمان گاه آنها را نادیده می گیرند.

در بعضی از زبان ها، از جمله فارسی، ترکیب هایی مثل آب رفت (آب رفته بود توی زیرزمین) یا انگلیسی تحت اللفظی آن water went، پرنده گفت the bird said (صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت …)، کتری جوش آمد the kettle boiled تضادهای ترکیبی است. البته در انگلیسی هم عبارت “پرنده گفت” در صورتی که پرنده طوطی باشد و “کتری جوش آمد” هم که حالت استعاره دارد درست است.

مساله این است که آنچه در یک زبان ترکیب صد در صد قابل قبولی است چه بسا که در زبان دیگر حتی بی معنا باشد. گاهی میان آنچه در زبان مبدا گفته می شود و الگوهای فرهنگی زبان مقصد تضاد ترکیبی وجود دارد. چنین چیزی تضاد ترکیبی اقلام واژگانی نیست بلکه تضاد فرهنگی است. در ترجمه ی مواردی از این قبیل باید مبنای ترجمه زبان مبدا باشد، درست است که فرهنگ ها با هم تضاد دارند ولی در معنای واژه ها تضادی وجود ندارد. به عبارت دیگر فرهنگ یک کشور را وارد فرهنگ کشور دیگر کرد. البته چه بسا در چنین مواردی لازم باشد که مورد اختلاف را به صورت پانویس یا در داخل پرانتز ذکر کنیم.

هر زبانی محدودیت های ترکیبی خاص خود را دارد

مثلا در فارسی واژه hear فقط یا sounds هم نشین می شود و نه با اشخاص مثلا نمی توان گفت حسن را شنیدم، ولی در انگلیسی باید I heard Hassan و به عبارتی در فارسی باید گفت مثلا I heard Hassan’s speech یا جمله ی انگلیسی. I believe you در فارسی ناقص است و باید گفت I believed what you said.

در فارسی انگشت پا و دست یک واژه دارد ولی در انگلیسی برای دست واژه ی finger و برای انگشت های پا وازه ی toe را به کار می بریم و ناخن دست finger nail و ناخن انگشت پا toe nail است. یا واژه ی دست فارسی hand انگلیسی نیست زیرا hand در انگلیسی به کف دست تا مچ اتلاق می شود و از مچ تا بازو را arm می گویند.

در انگلیسی به کار بردن وازه ی nice هم برای اشیاء و هم برای اشخاص به کار می رود. مثلا گفت he is a nice man و یا it’s a nice chair که ترجمه فارسی جمله اول می تواند هم “او مرد نیکی است” باشد و هم “او مرد خوبی است” ولی در ترجمه ی جمله ی دوم برای صندلی صفت نیک معمول نیست و باید فقط گفت صندلی خوبی است.

دامنه هم نشینی واژگانی در ترجمه و تضادهای ترکیبی
دامنه هم نشینی واژگانی در ترجمه

توجه به لغزش های تضادهای ترکیبی

مترجم باید همیشه به لغزش های تضادهای ترکیبی به هنگام ترجمه توجه داشته باشد. برای اجتناب از این لغزش مترجم باید در مورد هر واژه ای که در معنای اولیه ی خود به کار نرفته است تردید کند و اگر به صورت تحت اللفظی ترجمه کند چه بسا که باعث تضاد گردد. از مترجمی که زبان مبدا زبان مادری او نیست نباید این انتظار را داشت که اصطلاحات را به گونه ای دقیق، حتی اگر در تماس نزدیک با اهل زبان باشد، ترجمه کند، تنها گویشوران به زبان مادری می توانند در این خصوص که چه واژه هایی با چه واژه های دیگر ترکیب می شوند، بهترین داوران باشند.

در این صورت هر کس که زبان مادری اش انگلیسی نیست ولی متنی را به انگلیسی ترجمه می کند باید از هدایت شخصی که زبان مادری اش انگلیسی است غافل نباشد. در انگلیسی عبارت fat dog صحیح است ولی نمی توان گفت fat rope باید گفت thick rope ولی thick dog غلط است در حالیکه گفتن thin dog مانعی ندارد گو اینکه بهتر است بگوییم a skinny dog در فارسی هم تقریبا وضع همین طور است مثلا می گوییم سگ چاق، سگ لاغر / استخوانی، طناب کلفت.

از این رو باید مترجم همیشه متوجه اشکالات دامنه هم نشینی واژگانی باشد و برای احتراز از این اشکالات در مورد هر واژه ای که در معنای اولیه ی خود به کار نرفته تردید نماید.

 

Moosakhani