Moosakhani
0

برنامه ریزی زبان

برنامه ریزی زبان (Language Planning)

بررسی برنامه ریزی زبان در آموزش ترجمه انگلیسی : در عین حال که تعداد اندکی از زبان شناسان در این زمینه که قوه ی ذهنی زبان جزیی از ساختار زیستی ماست، تردید دارند، شمار زیادی از زبان شناسان مطمئن نیستند که قوه ی ذهنی زبان آن طور که چامسکی می گوید، ویژگی هایی بسیار دقیق دارد. به هر حال می دانیم که می توان از طریق برنامه های سیاسی یا آموزشی، ساختار یک زبان را به صورتی اساسی تعیین نمود.

در سده های نوزدهم و بیستم، تعدادی از زبان های اروپایی برای اولین بار به عنوان زبان های ملی دولت های جدید مورد استفاده قرار گرفتند، به عنوان مثال، نروژی، فنلاندی، بلغاری، چک و چند زبان دیگر. در هر یک از این موارد، انجام دو امر ضرورت داشت:

الف) رسیدن به توافق در مورد یک وصورت استاندارد برای زبانی که قبلا فاقد چنین صورتی بود.

ب) ایجاد مجموعه ای عظیم از واژه های جدید برای موضوعات فنی، از فلیفه گرفته تا موتور اتومبیل؛ و از زبان شناسی گرفته تا فیزیک هسته ای.

این کار را برنامه ریزی زبانی یا مهندسی زبان Language Engineering می نامند، که بسیار سخت و وقت گیر است.

مهندسی زبان باسک (Basque)

زبان باسک را که از دهه ی ۱۹۶۰ به بعد به تدریج استاندارد شد، در نظر بگیرید. زبان باسک در کوهستان های شمال اسپانیا و جنوب غربی فرانسه صحبت می شود. این زبان هیچ گاه دارای یک صورت استاندارد نبوده است، و در دره های کوهستانی گونه های محلی متعددی داشته است.

مهندسی زبان باسک در کوهستان
مهندسی زبان باسک

در زیر، نمونه ی کوچکی از گونه های محلی را مشاهده می کنید، که مشکلاتی را فراروی برنامه ریزان زبان در هنگام تعیین فرم استاندارد جدید قرار می دهند:

harri

Arri

“stone”

jaugin

jin

ethorri

etorri

“come”

hitz

Itz

berba

“word”

ugabere

urtxakur

“other”

laket zaut

atsegin dut

gustatzen zait

gustatzen jate

“I like it”

eginen dut

egingo det

Eingo dot

“I’ ll do it”

ikhus arte

Ikusi arte

“so long”

حال، رویارویی با هزاران هزار تفاوت منطقه ای از این نوع را تصور کنید، و سعی مجموعه ی واحدی از صورت ها را که مورد توافق همه باشد، تعیین کنید. اما سخنگویان باسک، پس از چنذین دهه، در حال حاضر در پروژه ی خود پیشرفت زیادی کرده اند، و این پروژه در آینده ای قابل پیش بینی کامل خواهد شد، درست همان طور که زبان فنلاندی و زبان های دیگر در تکمیل پروژه های برنامه ریزی زبانی خود موفق شده اند.

زبان انگلیسی فاقد گونه های منطقه ای

زبان انگلیسی هرگز در چنین مقیاسی، تحت برنامه ریزی زبانی قرار نگرفته است. علت این امر این نیست که زبان انگلیسی فاقد گونه های منطقه ای یا اجتماعی است، زیرا تعداد زیادی از این گونه های زبانی وجود دارد، بلکه تنها علت این است که نیاکان سخنگویان کنونی از طریق زنجیره ای از پدیده های تاریخی این امکان را فراهم آوردند که صورت استانداری از زبان انگلیسی به وجود بیاید، و در این زمینه هیچ نوع مرکزیت یا برنامه ریزی سازمان یافته ای وجود نداشته است. این رویکرد آزمایش و خطا در ارائه یک فرم واحد و استاندارد و نسبتا یکدست برای زبان انگلیسی با تفاوت های منطقه ای جزئی و محدود، به طرز شگفت انگیزی موفق بوده است. همین انگلیسی استاندارد، با همه ی نواقص و شگفتی های تاریخی اش است که در مدرسه می آموزیم، و برای مقاصد عمومی به کار می بریم.

 

انگلیسی استاندارد

به واسطه ی حوادث تاریخی است که در زبان انگلیسی استاندارد می گویند:

I did it —>  نه — > I done it

He doesn’t know — > نه — >  He don’t know

I saw him — > نه —- > I seen him

I haven’t finished — > نه — > I ain’t finished

فرم های بی شمار دیگری برای سخنگویان بی سواد انگلیسی بومی بسیار عجیب جلوه می کنند. بدیهی است که کلمه ی respectively که قبلا توضیح دادیم، استثنا نیست. اگر به جای حوادثی که رخ داده اند، حوادث دیگری روی می دادند، آموزگاران بی رحم انگلیسی می بایست نهایت تلاش را به عمل می آوردند که فرم های «جاهلانه» و «ناشی از بی سوادی» نظیر I saw it, He doesn’t do it را دور بریزند، و به شاگردان خود آموزش دهند به جای انها فرم هایی مثل I seen it, He don’t do it را به کار ببرند.

جنسیت گرایی در زبان

برنامه ریزی زبان در انگلیسی اهمیتی نداشته است. اما در حال حاضر؛ برخی صحبت درباره ی ضرورت یک مهندسی زبانی بنیادین در زبان انگلیسی را شروع کرده اند، و این کار هم به یک دلیل خاص، یعنی جنسیت گرایی (Sexism) انجام گرفته است. زبان انگلیسی، مثل بسیاری از زبان ها، شامل واژه ها و اصطلاحات زیادی که معرف جنسیت هستند، می شود. اکنون مردم می کوشند برای نوشتن و صحبت کردن طریقه هایی را برگزینند که جنسیت گرایی کمتری داشته باشد. گاه راه حل های ساده ای در دسترس است، مثلا به جای postman می گویند letter-carrier، یا chair به جای chairman و firefighter به جای fireman. نمونه های دیگر ناشیانه تر هستند؛ برای مثال، می گویند somebody has forgotten his or her umbrella که ظاهرا مورد پسند همه ی مردم نیست.

جنسیت گرایی در زبان
جنسیت گرایی در زبان

نگرش های جنسیت گرا

حتی اگر بتوانیم قوانینی وضع کنیم که این نوع کاربردهای نامطلوب را به فراموشی بسپاریم، باز هم از نگرش های جنسیت گرایانه رها نمی شویم. مرتبا جمله هایی از این قبیل را می بینیم:

He attacked his next door neighbour’s wife.

(آیا این زن همسایه ی او نبود؟)

یا این جمله

The pioneers passed across the prairies with their cattle. Their seed corn and their wives.

(پیشگامان، همراه با گله های گاو، غلات و همسران خود از چمنزارها گذشتند.) (نقش این همسران در آنجا چه بود؟)

The new editor of the New Yorker is a striking and willowy blonde.

(آیا برای سردبیر مرد هم این صفت ها را به کار می برند؟)

از آنجایی که این گونه کاربردها چندان جالب نیستند، بیشتر زبان شناسان کار اصلی خود را ثبت و توصیف زبان به همان صورت که هست می دانند، و سعی در تغییر دادن آن ندارند. یعنی نگرش زبان شناسان توصیفی است، نه تجویزی. همین واقعیت منجر به بروز سوء تفاهم هایی پیرامون هدف زبان شناسان در اذهان مردم شده است.

توصیف گرایی (Descriptivism) در برنامه ریزی زبان

افراد غیر زبان شناس اغلب زبان شناسان را به این متهم می کنند که در نظر آنها «همه ی زبان ها به یک اندازه خوب هستند»، و این امر به خصوص زمانی اتفاق می اقتد که این قبیل افراد احساس می کنند زبان شناسان در رد مواردی که سبب آزردگی خاطر آنها شده است، با آنان هم عقیده نیستند. اما این مطلب نادرست است. هر زبان شناس، درست مثل هر فرد دیگری، عقاید خاص خود را درباره ی کاربرد صحیحی و متناسب کلمات و جملات زبان دارد، فقط با این استثناء که معمولا عقاید او در مقایسه با عقاید مردم عادی به مراتب علمی تر هستند.

توصیف گرایی در زبان
توصیف گرایی

اما بین بیان عقیده و یافتن واقعیت ها تفاوت بزرگی وجود دارد، و وظیفه ی اصلی زبان شناس، یافتن واقعیت است. هیچ کس فقط به این دلیل به گیاه شناس خرده نمی گیرد که چرا به جای درست کردن باغ های زیبا به فکر یافتن ویژگی های گیاهان است.

 

Moosakhani