Moosakhani
0

فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

فرایندهای شناختی در ترجمه شفاهی

تحلیل ترجمه ی شفاهی از دیدگاه شناختی حاکی از تمایز ساده بین ساختار شناختی و فرایندهای شناختی در آموزش ترجمه انگلیسی حوزه ترجمه ی شفاهی است. البته همانگونه که از حد اعلای پیشرفت در تحقیق بر روی حافظه ی در کار پیدا است، تمایز بین این دو ماهیت آشکاری ندارد.

بنابراین، در حالی که کانون توجه فصل حاضر فرایندهای شناختی است، باید دانست که فرایندهای شناختی وابستگی متقابل و نزدیکی با “ساختارهای” حافظه و منابع زبانی دارند که در مطالب بعدی مورد بحث قرار گرفتند. در این مطلب در کنار تمایز پایه بین فرایندهای دریافت و تولید، به موضوعاتی نیز می پردازد که در کانون توجه تحقیق در ترجمه ی شفاهی با تمرکز عمده بر ترجمه ی شفاهی همایشی همزمان (زبان گفتاری) قرار دارند.

درک فرایندهای شناختی در ترجمه شفاهی

درک زبانی که پیشنیاز اصلی فرایند ترجمه ی شفاهی است، به مثابه موضوعی حساس در جایگاهی رابط بین زبان و شناخت حوزه ی مطالعه ی مهمی در علوم شناختی است. در تحقیق بر روی درک زبانی، تمایز پایه ای بین عملکردهای جزء به کل (درون داد – محور)  و “کل به جزء” (دانش – بنیاد) وجود دارد، و هر دو لازمه ی بحث در مورد درک به مثابه عمل ساخت بازنمایی ذهنی از معنا با میانیگری زبان هستند.

فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی
فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

درک زبانی فرایندهای در ترجمه ی شفاهی

تحقیق روان شناختی زبان بر روی درک زبان گفتاری انعکاسی دیرینه از نگرانی ویژه نسبت به مراحل آغازین فرایند درک است. عملکردهای جزء مانند شناسایی واج، تشخیص واژه، ابهام زدایی واژگانی و تجزیه ی جمله که در پارادایم پردازش اطلاعات و پارادایم پیوندگرای علوم شناختی به صورت مدل ارائه شده اند، مناسبتی طبیعی با ترجمه ی شفاهی دارند اما مختص آن نیستند.

در واقع، به استثنای حوزه ی مهم تحقیق تشخیص گفتار در بافت ترجمه ی شفاهی خودکار، تحقیق بسیار اندکی بر روی به اصطلاح فرایندهای پایین سطح در درک زبانی اجرا شده است. مک آلیستر (۲۰۰۰) رویکرد جالبی را از دیدگاه تحقیق بر روی اکتساب زبان دوم اتخاذ کرد و به مطالعه ی کنش درک (ضعیف) در زبان اکتسابی پرداخت؛ یک مورد دیگر تحقیقی روان شناختی است که باخو و دیگران (۲۰۰۰) بر روی مهارت های واژگان تخصصی مترجمان شفاهی در کارهایی مانند شناسایی و مقوله بندی واژگان اجرا کردند و به این نتیجه رسیدند که مترجمان شفاهی به احتمال قوی از برتری تربیتی نسبت به گروه های گواه دو زبانه برخوردار بودند.

البته در کل، دانشمندان حوزه ی ترجمه ی شفاهی، به ویژه در پارادایم IT، نسبت به مراحل پایین سطح درک زبانی آنگونه که در آزمایشگاه های روان شناسان زبان مطالعه می شود، علاقه ی چندانی از خود نشان نمی دهند. سلایق تحقیقی آنها عمدتا نحوه ی درک مترجمان شفاهی از معنای جمله (“مفهوم”) در گفتمان موقعیت مند با استفاده از دانش بافتنی، موقعیتی و عمومی خود است.

پردازش دانش – بنیاد در فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

اسن واقعیت مسلمی است که درک فرایند منفعلانه و پذیرنده است اما به شدت به دانش فرد بستگی دارد. بنابراین، پردازش اطلاعات جدید مستلزم ساخت فعالانه ی نوعی از بازنمایی ذهنی از طریق ادغام درون داد با انواع مختلف دانش از پیش موجود (واژگانی، نحوی، منظور شناختی، عمومی و غیره) است فن موسوم به شیوه ی بندش که در اوایل سال های ۱۹۵۰ تکوین یافت، بر اساس همین مفهوم دانش – بنیاد قرار دارد.

آزمودنی ها از دانش لغوی و دستوری خود جهت پر کردن جاهای خالی در ساختارهای کلامی از طریق بازسازی پیش بینی کننده یا تشخیص منظور الگو – محور استفاده می کنند. این واقعیت از همان اوایل در ترجمه ی شفاهی همزمان نشان داده شد که دانش پیشین به تولید انتظارات تسهیل کننده ی فرایند درک کمک می کند.

فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی
فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

مدل پردازش ترجمه ی شفاهی

چرنوف، از ۱۱ مترجم شفاهی حرفه ای خواست تا روی سخنرانی های واقعی ۲۰ دقیقه ای (سخنرانی های ایراد شده در سازمان ملل، خطابه ها) کار کنند که با قرار دادن جملات بی معنا (دارای نا هنجاری معنایی) درمتن آنها و تغییر پیش بینی ناپذیر عبارت (یعنی جملاتی که بر اساس انتظارات تولیدی متن ماسبق پیش بینی پذیر نبودند) دستکاری شده بودند. بیشتر آزمودنی ها جملات نابهنجار را حذف یا اشتباه ترجمه کردند و جملات پیش بینی ناپذیر را بر طبق اتظارات مبتنی بر بافت ترجمه کردند.

بنابراین، چرنوف اصل حشو فردی را شناسایی کرد و دریافت که قابلیت پیش بینی جملات بافت سازی شده ی نقشی اساسی را در فرایند درک دارد، و «پیش بینی احتمال» را به هسته ی مدل پردازش ترجمه ی شفاهی همزمان خود مبدل ساخت. چرنوف با استفاده از مفاهیم زبانی اطلاعات قدیم و اطلاعات جدید برای اشاره به اطلاعات موجود در مقابل اطلاعات نو، برای سطح معنایی درک به مثابه فرایند «تحلیل پویای فزاینده» که «ساختار های مفهوم» را ایجاد می کند، مدلی ارائه کرد.

چرنوف فرایند پویای درک را برگیرنده ی موارد زیر می داند:

  1. افزودن تدریجی عناصر مبتدایی به به عناصر مهم پیشین
  2. از بین بردن خلاهای مفهوم
  3. ترکیب عناصر مبتدایی و موضوعی به منظور ساخت پیکربندی پیچیده تر
  4. قالب گذاری ساختار مفهومی به دست آمده در بافت موقعیتی و در دانش شنونده

رویکرد چرنوف سازگاری عمده ای با مدل های روان شناختی درک گفتمان مانند مدل ساخت – ادغام والتر کینش (۱۹۹۸) دارد. برای نمونه، با در نظرگیری مدل تاثیرگذار ون دیک و کینش (۱۹۸۳)، بحث چرنوف را می توان مرتبط با موارد زیر دانست:

  1. ساخت پایگاه متنی گذاره ای
  2. استنباط
  3. ساخت ساختارهای کلان (پردازش کلان)
  4. ساخت مدل موقعیت

چنین مفاهیمی در مطالعات مختلف با موضوع درک در ترجمه ی شفاهی به کار رفته اند. دیلینجر (۱۹۹۴) در یکی از مبسوط ترین مطالعات تجربی بر روی این موضوع از امتیاز گذاره به منظور مقایسه ی فرایندهای درک در دوزبانه های تربیت نشده و مترجمان شفاهی حرفه ای استفاده کرد. مطالعه ی او که به مجموعه متغیرهای درون دادی مرتبط مانند نوع متن و تراکم اطلاعات می پرداخت، احتمالا بنا به طرح تحقیق تجربی آن، حاکی از شواهد معنی دارای مهارت درک در ترجمه ی شفاهی نبود.

ترجمه ی شفاهی همزمان و پیاپی

مکینتاش (۱۹۸۵) با اتخاذ رویکردی فراتر از رویکرد گذاره ای کمی، به مناسبت عملکرهای پردازشی کلان مانند حذف، تعمیم و ساخت در ترجمه ی شفاهی همزمان و پیاپی اشاره کرد، و پوچ هکر (۱۹۹۳) استفاده ی مترجمان شفاهی از ساختارهای دانش مانند قالب، متن نوشتاری و بسته های سازماندهی حافظه را در ارائه بازنمایی ذهنی از محتوای پیام مورد بحث قرار داد.

آیشام و لین (۱۹۹۴) با استفاده از عمل بندش مبتنی بر استنباط، به بررسی درک در ترجمه ی شفاهی برای ناشنوایان پرداختند و دریافتتند که آن دسته از آزمودنی ها که (به جای حرف نویسی) به ترجمه ی شفاهی متون درون داد انگلیسی پرداخته بودند و نتیجتا آنها را در سطح مفهومی تری پردازش کرده بودند، نسبت به سایرین در فرایند استنباط بهتر عمل کردند. مسئله اصلی این است که چه سطح یا عمق مفهومی از درک در ترجمه ی شفاهی لازم است، و یکی از دلایل عمده ی آن، دشواری روشی سنجش سطح «درک عمکردی» (ژیل ۱۹۹۳: ۶۷) در ترجمه ی شفاهی است.

فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی
فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

ترجمه ی شفاهی مبتنی بر لفظ زدایی

یکی از معدود محققانی که بر اساس تحقیق تجربی به دوگانگی بحث برانگیز بین “رمزگردانی بین زبانی” و ترجمه ی شفاهی مبتنی بر “لفظ زدایی” پرداخت، ویلیام آیشام (۱۹۹۴) بود. آیشام در مطالعه ای بر روی نه مترجم حرفه ای انگلیسی / فراسوی و دوازده گروه گواه دو زبانه، تاثیر موسوم به تاثیر جارولا (به معنای تاثیر محدودیت های نحوی بر روی یادآوری دقیق آخرین جمله واره) مجددا مورد آزمایش قرار داد.

آیشام دریافت که بعضی از مترجمان الگوی یادآوری مشابهی به الگوی شنوندگان از خود نشان دادند، اما اما صحت یادآوری مشابهی به الگوی شنوندگان از خود نشان دادند، اما صحت یادآوری سایرین پایین بود و به نظر می رسید که به محدودیت های نحوی بی توجه بوده اند. آیشام به این نتیجه رسید که هم رویکرد صورت – بنیاد تر و هم راهبرد معنا – بنیاد در جفت های زبانی خاص انتخاب های عملی هستند.

 

همگذاری معنا در ترجمه شفاهی

ستون (۱۹۹۸/ ۲۰۰۲، ۱۹۹۹) با آگاهی از این انتخاب ها، بحثی ترکیبی از فرایند پویای “همگذاری معنا ” در چارچوب منظورشناسی شناختی (به ویژه، نظریه ی مناسبت) در ترجمه ی شفاهی را مطرح کرد. ستون، بر اساس برداشت نظریه ی مناسبت بدین معنا که بافت شناختی موجود نقش کلیدی در تکمیل پیام های زبانی دارد، ترجمه ی شفاهی (همزمان) را به مثابه فرایندی استنباطی تحلیل می کند که در آن، مترجم شفاهی باید معانی “دارای مناسبت بهینه” در محیط شناختی آنها را استخراج کند و در دسترس مخاطب قرار دهد؛ به عبارت دیگر مترجم شفاهی با تلاش پردازش کمینه ی تاثیر شناختی بیشینه ای بر جا می گذارد. ستون نشان می دهد که مدل ذهنی مترجم شفاهی از کلام مبدا چگونه با اطلاعات موجود یا استنباط پذیر در موقعیت به تولید ترجمه در زبان مقصد تاثیر می گذارد.

تولید ترجمه شفاهی

فرایندهای تولید، در مقایسه با حجم انبوه تحقیق پردازش زبانی متمرکز بر درک، چندان مورد توجه محققان هم در علوم شناختی و هم در پارادایم CP مطالعات ترجمه ی شفاهی قرار نگرفته است در مقابل، در پارادایم DI که کاربرد زبان در تعامل در کانون توجه آن قرار دارد. محققان توجه خاص خود را معطوف “گفتن” به مثابه فعالیتی موقعیت مند کرده اند. خط سیرهای مختلف تحقیقی درباره ی ترجمه ی شفاهی به مثابه “تولید متن / گفتمان” انعکاسی از این توجه هستند: دیدگاهی که “گفتن” را به عنوان ابزاری در خلق تعاملی گفتمان مورد مطالعه قرار می دهد.

 از قصد تا ادا فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

از وقتی که هربرت (۱۹۵۲: ۵۹) بیان داشت که «مترجم شفاهی خوب باید سخنران تربیت شده ای باشد»، مترجمان شفاهی همایشی، مخصوصا هنگامی که به شیوه ی پیاپی ترجمه می کنند، بر مهارت های بیان حرفه ای خود تاکید داشته اند.

البته با این برداشت که فرایند سخنرانی مترجم شفاهی شبیه به فرایند سخنرانی هر گوینده ای بومی است(نک. سلسکوویچ ۱۹۷۸ الف: ۹۷)، تشریح فرایندهای تولید به روان شناسان زبان واگذار شد که در واقع، این فرایند را طی ده ها سال تحقیق تجربی تشریح کرده اند. ویلهم لولت (۱۹۸۹) یکی از پرطرفدارترین و تاثیرگذارترین مدل های تولید با عنوان مدل سه مرحله ای گفتن را مطرح کرد که در آن مفهومی ساز “پیام های پیش کلامی” را تولید می کند، انسجام بخش آنها را در قالب “کلام درونی” رمزگذاری می کند، و اداکننده “کلام آشکار” تولید می کند.

ستون (۱۹۹۹) و دبوت (۲۰۰۰) که با توجه به کاربرد زبان در افراد دو زبانه و ترجمه ی شفاهی همزمان به ارائه ی بحث های انتقادی درباره ی تولید در مدل های فرایندی اولیه پرداخته اند، بیش از سایرین، این مدل را به کار برده اند. یکی از این مدل ها مدل گرور (۱۹۷۱) است که اولین محققی بود که بر این مسئله تاکید کرد که کنترل و تصحیح بخش لاینفک فرایند ترجمه ی شفاهی همزمان هستند (نک. گرور ۱۹۷۶: ۲۰۲). در واقع با دشواری عمده ی تحقیق بر روی عنصر اندیشگانی، روان شناسان زبان و محققان ترجمه ی شفاهی توجه خاص خود را معطوف عناصر فرایند تولید مانند برنامه ریزی و کنترل برون داد کرده اند که در خود تصحیحی و آغازهای اشتباه نمود می یابند.

فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی
فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

تامل و تصحیح فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

تامل، به ویژه مکث، به مثابه “روزنه ای” به فعالیت برنامه ریزی شناختی نهفته در تولید کلام، در کانون توجه تحقیق روان شناسان زبان بر کلام فی البداهه با پیشگامی گلدمن آیسلر از اواخر سال های ۱۹۵۰، قرار داشته است. از موقعی که رویکرد “مکث شناختی” گلدمن آیسلر به ترجمه ی شفاهی همزمان مطرح شده است، مکث های بی کلام و با کلام (ا م م و آ آ آ) خصوصیات عمده ی فرایندهای تولید برون داد، و برون داد مترجم شفاهی محصول متنی محسوب شده اند.

مثلا لدرر (۱۹۷۸/ ۲۰۰۲، ۱۹۸۱) و ستون (۱۹۹۹) برون داد در ترجمه ی شفاهی همزمان را در پیکره های خود با توجه به مکث های انعکاس یافته ی مترجم شفاهی در آوانویسی های او، مورد بحث قرار می دهند. ستون (۱۹۹۹: ۲۴۶) بیان می دارد که بین انواع مختلف پدیده های تامل و سطوح مختلف حواس تناظر وجود دارد.

پیتر مید در تز دکتری خود که به سال ۲۰۰۲ نوشت، با به کارگیری  مطالعه ی مکث ها و تامل ها در ترجمه ی شفاهی پیاپی، پیکره ی عظیمی از ترجمه های شفاهی پیاپی (انگلیسی / ایتالیایی) را با توجه به وقوع کمی ناروانی (گفتار) و نیز توضیحات گذشته نگر ۴۵ آزمودنی درباره ی رفتار توام با مکثشان، مورد تحلیل قرار داد. مید (۲۰۰۰) بر اساس سنجش های دقیق به یاری نرم افزار ، دریافت که میانگین زمان مکث در مترجم های حرفه ای که به زبان های A خود ترجمه می کنند، ۱۱ ثانیه است، اما این میانگین در دانشجویان مترجمی که به زبان B خود ترجمه می کنند، بیش از ۲۰ ثانیه است.

دیدگاه فرایند – مدار ترجمه شفاهی

به همین منوال، تیسی (۲۰۰۰) برون داد تجربی دانشجویان مترجم را از لحاظ تاخیر یعنی مکث های بی کلام و با کلام و هجاهای طولانی، و سایر ناروانی ها مانند تکرار، تصحیح و آغاز اشتباه؛ توصیف کرد. از دیدگاه فرایند – مدار، چنین پدیده هایی به جای عیب و نقص، به صورت ویزگی های معمول جنبه ی گفتاری و کلام فی البداهه (انکویست ۱۹۸۲) و نتیجتا ویژگی های تولید “خود انگیخته” مورد انتظار از مترجم شفاهی مفهومی سازی شده اند(نک. لدرر ۱۹۸۱: ۴۱؛ پوچ هکر ۱۹۹۵ ب).

ماهیت راهبردی اصلاح در ترجمه ی شفاهی همزمان در مطالعه ی پیکره  بنیاد پتیت (۲۰۰۵) نشان داده شد. پتیت در این مطالعه با بررسی ترجمه های هشت مترجم شفاهی حرفه ای، انواع و درجات مختلف اصلاح را در آن ها شناسایی کرد. او علاوه بر اصطلاحات نیمه گویشی (“درون لفظی”) نمونه هایی از تصحیح خطای آشکار و اصلاح به منظور دستیابی به مناسبت بیشتر (از لحاظ صحت، ابهام زدایی یا انسجام منطقی) را در این ترجمه ها یافت.

مورد آخر حتی در شرایطی نیز صورت گرفت که اصلاح ظاهرا توجیهی برای هزینه ی پردازشی مضاعف نبود؛ و از این رو، جهت گیری شنونده از اهمیت بیشتری نسبت به نیاز مترجم شفاهی به کاهش تلاش شناختی برخوردار بود.

از جمله تعامل گفتمانی فرایندهای شناختی در ترجمه ی شفاهی

در حالی که فرایند از اندیشگان تا جمله در کانون توجه مطالعات روان شناسان زبان بر روی تولید گوینده و تولید در گوینده قرار دارد، تحقیق بر روی گفتن از دیدگاه جامعه شناختی زبان اساسا به بررسی این مساله می پردازد که دو یا چند گوینده چگونه جملات را در فرایند تعامل گفتگویی به کار می برند.

این رویکرد به گفتمان تعاملی حاکی از نگرانی اساسی نسبت به عوامل بافتی است که پیشتر در مدل SPEAKING یادیار هایمز (که رد حوزه های مختلف تحقیق در ترجمه ی شفاهی کاربرد دارد) (موقعیت (S) – مشارکت کنندگان (P) – اهداف (E) – تسلسل کنش ها (A) – تم گفتار (K) – ابزار ارتباطی – هنجارها (N) – ژانرها (G)) مطرح شده اند.

تولید در مفهوم “گفتگویی” گفتمان که در اساس پارادایم DI قرار دارد، به مثابه فعالیتی مشترک، یا تعاملی، با مشارکت گویندگان و شنوندگان محسوب می شود. مفهوم نوبت گیری که مورد تایید تجلیل گفتگو است، در کانون توجه دیدگاه تحلیلی گفتمان به تولید قرار دارد. در واقع، مطالعه ی رفتار نوبت گیری بر نقش ویژگی های غیر کلامی و چند وجهیت در اقدام مترجم شفاهی و مشارکت کنندگان اصلی به تولیدگفتمان تاکید می کند.

 

Moosakhani