Moosakhani
0

داستان شاهزاده ی مودب و کوتوله ها به انگیسی | The Respectful Prince and the Dwarves

داستان انگلیسی شاهزاده مودب و کوتوله ها: The Respectful Prince and the Dwarves

روزی روزگاری دو شاهزاده ی پادشاه توی جنگل در حال بازی کردن بودند که با چهار کوتوله روبه رو شدند که هر کدام از آنها چیزی از شاهزاده ها درخواست کردند.

 

کوتولوی اول سردرد داشت و از آن ها خواست فریاد نزنند. کوتولوی دوم داشت نقاشی می کشید و از شاهزاده ها خواست کنار بروند و جلوی نور خورشید را نگیرند. کوتولوی سوم داشت پازل بزرگی را که روی زمین پهن کرده بود درست می کرد و از شاهزاده ها خواست مواظب باشند روی آن پا نگذارند. کوتولوی چهارم هم داشت پروانه ی زیبایی را که روی گل نشسته بود تماشا می کرد و از شاهزاده ها خواست مواظب باشند آن را نترسانده و فراری ندهند.


شاهزاده ای که به دیگران احترام می گذاشت طبق خواسته ی چهار کوتوله عمل کرد. ولی شاهزاده ای که به دیگران احترام نمی گذاشت، به خواسته های کوتوله ها اعتنایی نکرد و در نتیجه آنها را عصبی و ناراحت
کرد.

 

دو شاهزاده نزدیکی غروب یکدیگر را گم کردند و هر کدام به راهی رفتند. آن ها نیاز داشتند که زود به قصر برگردند.

 

در راه بازگشت به قصر به طور جداگانه با چهار کوتوله روبه رو شدند و از آن ها کمک خواستند. چهار کوتوله به درخواست کمک شاهزاده ی بی ادب توجهی نکردند، ولی با دل و جان به کمک شاهزاده ی مؤدب شتافتند و او را از طریق راه های مخفیانه ای که بلد بودند به قصر پادشاه رساندند.


شاهزاده ی دیگر خیلی دیرتر به قصر بازگشت و به خاطر دیر رسیدن نیز مجازات شد. ولی حالا فهمید اگر می خواهد دوستانی داشته باشد خیلی بهتر است به آن ها احترام بگذارد

Once upon a time, the King’s two Princes were playing in a forest, and – meeting one at a time -, they came across four dwarves who asked them to be more careful.


The first dwarf had a headache and he asked them not to shout. The second dwarf was painting a landscape, and he asked the children to move away because they were blocking out the light. The third dwarf was doing a giant jigsaw puzzle in the middle of the road, and he asked the children not to tread on it. The fourth dwarf was watching a butterfly and he asked them not to frighten it away.


The Prince who respected others did as the dwarves asked, but the disrespectful Prince ignored the dwarves’ pleas, and kept bothering them.


In the evening, both boys had become separated and lost. They needed to get back to the palace quickly.


Each of them separately came across the four dwarves again, and asked for their help. They refused to help the disrespectful Prince, but with the respectful Prince they did whatever they could to help, and took him along some secret tracks which led right to the palace.


The other Prince arrived much later, and was punished for it. He now understood that it’s much better to respect everyone if you want to have friends.

فایل صوتی داستان شاهزاده ی مودب و کوتوله ها

لغات کاربردی انگلیسی داستان شاهزاده ی مودب و کوتوله ها

Moosakhani