Moosakhani
0

داستان زنجیره ای از خنده به انگلیسی | The Chain of Smiles

داستان انگلیسی زنجیره ای از خنده: The Chain of Smiles

روزی دوشیزه إليس به شاگردان خود تکلیف جدیدی داد: تکلیفی درباره ی شادمانی. دانش آموزان خانم الیس باید به گردآورندگان شادی تبدیل می شدند و تحقیق می کردند تا ببینند چه اتفاقی می افتد وقتی که آن ها تلاش می کنند برای اطرافیان خود شادی بیاورند. به عنوان بخشی از تکلیف، همه ی دانش آموزان واقعا کارهای جالب و لذت بخشی را انجام دادند. اما آنچه که کارلا چالمرز انجام داد باعث حیرت همگان شد. چند روز بعد از اینکه آموزگار تکلیف بچه ها را تعیین کرده بود، سر و کله ی کارلا در حالی که کیسه ی بزرگی را با خود حمل می کرد، پیدا شد.

 

کارلا در حالی که میخندید، گفت: «اینجا توی این کیسه، من همه ی شادی هایی را که تا حالا جمع کرده ام، با خود آورده ام.»


با دیدن آن کیسه، همه سراپا انتظار بودند تا داخل آن را ببینند. اما کارلا نمی خواست به کسی نشان دهد که داخل آن کیسه چیست. در عوض، جعبه ی کوچکی را از داخل کیسه بیرون کشید و آن را به آموزگار خود داد. وقتی خانم الیس جعبه را گرفت، کارلا دوربینی را از جیبش بیرون آورد و آماده ی عکس گرفتن از او شد.
«جعبه را باز کنید، خانم اليس »

 

آموزگار به آرامی جعبه را باز کرد و داخل آن را نگاه کرد. لبخند بزرگی روی صورتش درخشان شد و در همان لحظه کارلا از او عکس گرفت. عکسی که کارلا از او گرفت از دوربین بیرون زد و او عکس را به همراه تکه ای کاغذ به آموزگار داد. وقتی آموزگار آن تکه کاغذ را خواند نگاهی به داخل کیسه انداخت و گفت: «اوه، پس این طور…. »


کارلا حرف او را قطع کرد و در حالی که گره کیسه را باز می کرد، گفت: بله، اینجا یک کیسه ی بزرگ خنده داریم!»

 

او در کیسه را باز کرد و صدها عکس از آن بیرون ریخت، که هر کدام خنده ی زیبایی را نشان می داد.

 


بقیه ی کلاس سعی داشتند بفهمند که کارلا چگونه توانسته چنین زنجیره ی بزرگی از خنده و شادی را خلق کند. هر یک از عکس های درون جعبه، عکسی از خنده ی بزرگ یک فرد بود. احساس شادی با دیدن عکس از یک خنده ، خود به خود و بدون فکر کردن به فردی که آن عکس را میدید منتقل می شد و پاسخ آن شخص نیز خنده ای به آن عکس بود.

 

اکنون همه ی همکلاسی های کارلا در حال خندیدن بودند. کارلا از هر یک از آن ها عکسی گرفت و همراه با عکس ورقه کاغذی را نیز به آنها داد، که از آن ها خواسته بود همین کار را با افراد دیگر انجام دهند و یک کپی از عکس هایشان را به آدرس او برایش بفرستند. بدین ترتیب طی ماه های بعد صندوق پستی کارلا همیشه پر بود از عکس های شاد مردم خندان.

 

و بدین ترتیب او توانست این مفهوم ساده را که با شادی و خنده ی خود می توانید هدیه ای را به دنیا ارسال کنید، برای همگان جا بیندازد.

One day, Miss Ellis gave her pupils a new assignment: an assignment on happiness. Her pupils would be “happiness collectors”, and were to see what would happen when they tried to bring happiness to those around them. As part of their assignment, all the students did really delightful. wonderful things, but what Carla Chalmers did left everyone gobsmacked. Several days after the assignment had been handed out, Carla turned up carrying a big sack.


“Here in this bag I have all the happiness I’ve collected so far,” she said, smiling.


On seeing this, everyone was filled with expectation, but Carla didn’t want to show anyone what was in the sack. Instead, she pulled out a small box and gave it to her teacher. When Miss Ellis had taken the box, Carla took an instant camera out of her own pocket and stood with it at the ready.
“Open it, Miss Ellis.”


The teacher slowly opened the box and looked inside. A big smile shone on her face, and at that moment Carla snapped a photo. Carla’s photo popped out the camera, and she offered it to Miss Ellis along with a sheet of paper. The teacher read the paper in silence, and when she had finished she gestured over at the sack.


“Oh, so it’s….”

“Yes!” interrupted Carla, undoing the knot which sealed the sack, “It’s a great big pile of smiles!”


she opened the sack and hundreds of photos fell out, all of different smiles, each one of them beautiful.


The rest of the class tried to work out how Carla had managed to create such a great big chain of happiness. All there was in the box was a photo of a big smile. But everyone who had seen it had felt happiness being transmitted to them, and in return, without even thinking about it, every person had responded with a smile of their own.


With all her classmates now smiling, Carla took a photo of each one of them. She gave them their own photo along with a slip of paper, which asked them to do the same with other people, and to send a copy of the photos to her home address. And for months afterwards, Carla’s post box was always full to the brim with photos of happy, smiling people.


And so it was that she managed to spread understanding of the simple truth that every time you smile you are sending a gift to the world.

فایل صوتی داستان زنجیره ای از خنده

لغات کاربردی انگلیسی داستان زنجیره ای از خنده

Moosakhani