Moosakhani
0

داستان راز سکه گم شده انگلیسی | The Mystery of the Missing Coin

داستان کوتاه راز سکه گم شده : The Mystery of the Missing Coin

روزی روزگاری کلاغی که توی جنگل زندگی می کرد فهمید که سکه ی گرانبهایش گم شده است. بنابراین برای یافتن آن از بهترین کارآگاهان جنگل، یعنی خرگوش و موش کمک خواست .

 

موش کمی باهوش تر و زیرک تر از خرگوش بود. از نشانی هایی که کلاغ به او داد و قدرت استدلال خویش بهره جست و فورا به طرف سوراخهای تو در توی زیرزمینی جنگل رفت و وارد تونل ها شد. در تونل های تاریکی هنوز چیزی جلو نرفته بود که به موش کور برخورد کرد. کمی این پا و آن پا کرد، ولی چون خجالتی بود نتوانست از او بخواهد کنار برود تا بتواند راهش را ادامه بدهد. همچنین خجالت کشید از او راجع به سکهی گم شده چیزی بپرسد. بنابراین از سوراخ زیرزمینی خارج شد و به جستجوی سکه گمشده ادامه داد.

 

خرگوش هم کاراگاه زیرکی بود و بعد از پرس و جو و تحقیق به زودی به جلوی همان سوراخ پیچ در پیچ زیرزمینی رسید. ولی چون اصلا خجالتی نبود، بدون هیچ شرمی جلو رفت و از موش کور راجع به سکهی گم شده پرسید. موش کور با خوشحالی نشانی سکه را به او داد . در واقع سکه ماهها بود مانع راهش شده، و عذابش داده بود.

 

بدین ترتیب خرگوش سکه را در یکی از آن تونل های تاریک پیدا کرد و آن را برای کلاغ برد و در ازای آن پاداش خوبی از او دریافت کرد. موش هم با مشاهده این ماجرا درس خوبی از آن گرفت. از آن به بعد او اجازه نداد شرم و خجالت بیهوده اش او را از کارهای خوب باز دارد. این رویکرد به زودی او را به بهترین کارآگاه جنگل تبدیل کرد.

Once there was a magpie who realised that one of his most prized coins was missing. So he called the best detectives in the forest: the hare and the mouse.

 

The mouse was a bit cleverer and more shrewd than the hare; so, following the clues and using his reasoning powers, soon led him to the great labyrinth of tunnels under the forest. On entering, he saw Mr. Mole, but the mouse was very shy, so he said nothing to the mole about why he was there, and he carried on looking for the missing coin.

 

The hare was also a great detective, and, before long, he too arrived at the labyrinth. He was not a bit shy, and the first thing he did was go and ask the mole if he knew were the coin was. The mole was all too pleased to lead the hare to the coin. That coin had been bothering the mole for months, getting in the way of his tunnelling.

 

So the hare took the coin and collected his reward. The mouse, who had been watching all this, learned a lot from it. From then on he would never allow shyness to undo all his good work. This approach soon turned him into the best detective in the forest.

متن داستان را با صدای بلند گوش دهید 🙂

لغات کاربردی انگلیسی داستان راز سکه گم شده 

کارآگاهان

خجالتی

عذابش داده بود

جنگل

اینستاگرام ما رو از دست ندید !

Moosakhani