Moosakhani
0

داستان درخت و سبزیجات به انگلیسی | The Tree and the Vegetables

داستان کوتاه درخت و سبزیجات : The Tree and the Vegetables

یکی بود یکی نبود، جالیزی بود پر از سبزیجات دوست داشتنی، که در میان آنها یک درخت پرشاخ و برگ رشد کرده بود. وجود جالیز و درخت هر دو باعث شده بود منظره ی آنجا فوق العاده زیبا شود. صاحب باغ از دیدن آن منظرهی شگفت انگیز لذت می برد و بر خود می بالید. اما آنچه که هیچ کس از آن خبر نداشت آن بود که سبزیجات و درخت نمی توانستند کنار هم زندگی کنند. سبزیجات از سایه ی درخت متنفر بودند، زیرا شاخ و برگ درخت مانع رسیدن نور کافی به آنها می شد و فقط به اندازه ای که می توانستند زنده بمانند، نور را دریافت می کردند. از طرف دیگر درخت هم از سبزیجات متنفر بود زیرا همه ی آب زمین قبل از اینکه به ریشه ی درخت برسد توسط سبزیجات جذب می شد و درخت تنها به اندازه ی زنده ماندن می توانست آب از زمین جذب کند.


این شرایط آن قدر وخیم شد که سبزیجات تصمیم گرفتند همه ی آب زمین را جذب کنند، به نحوی که به درخت اصلا آبی نرسد و خشک شود و شاخ و برگ های آن مزاحمتی برایشان ایجاد نکند. درخت هم در عوض، تصمیم گرفت سایه ی خود را در روزهای گرم تابستان از آنها دریغ کند تا آنها هم کم کم خشک شوند و همه ی آب زمین به او برسد. طولی نکشید که سبزیجات واقعا لاغر و استخوانی شده و شاخه های درخت هم شروع به خشکیدن کرد.


باغبان هم که دید درخت و سبزیجات دیگر مثل سابق شاداب نیستند، دست از آب دادن به آنها کشید. آن وقت بود که آنها متوجه معنی واقعی تشنگی شدند. به نظر می رسید دیگر راه حلی وجود نداشته باشد، اما یکی از سبزیجات که کدوی سبز کوچکی بود متوجه شد که چه اتفاقی دارد می افتد و تصمیم گرفت مشکل را حل کند. این کدو علی رغم گرمای شدید و آب بسیار کمی که در دسترسش بود، تمام تلاش خود را کرد تا هر چه بیشتر رشد کند.

 

سرانجام آن قدر رشد کرد که باغبان با دیدن آن تصمیم گرفت دوباره جاليز را آبیاری کند. حالا باغبان دلش می خواست با آن کدوی بزرگ و زیبا در یک مسابقه ی باغبانی شرکت کند.


و به این ترتیب بود که سبزیجات و درخت متوجه شدند به جای جنگیدن با هم، بهتر است به یکدیگر کمک کنند. آنها باید واقعا یاد می گرفتند که چگونه می توانند در هماهنگی و سازگاری با اطرافیان خود به بهترین شکل زندگی کنند. بنابراین تصمیم گرفتند با یکدیگر همکاری کنند و از سایه و آب به بهترین شکل استفاده کنند، تا بهترین سبزیجات را تولید کنند. باغبان نیز وقتی متوجه رشد و شادابی آنها شد از جالیز به بهترین شکل مراقبت کرد و بهتر از همه ی جالیزهای آن اطراف، آن را کود میداد و آبیاری می کرد.

Once upon a time, there was a lovely vegetable patch, on which grew a very leafy tree.Both the patch and the tree gave the place a wonderful appearance, and were the pride and joy of the garden’s owner. What no one knew was that the vegetables in the patch and the tree couldn’t stand each other. The vegetables hated the tree’s shadow, because it left them only just enough light to survive. The tree, on the other hand, resented the vegetables because they drank nearly all the water before it could get to him, leaving him with just enough to survive.


The situation became so extreme that the vegetables got totally fed up and decided to use up all the water in the ground so that the tree would dry up. The tree answered back by refusing to shade the vegetables from the hot midday sun, so they too began to dry up. Before long, the vegetables were really scrawny, and the tree’s branches were drying up.


None of them suspected that the gardener, on seeing his vegetable patch deteriorating, would stop watering it. When he did that, both the tree and the vegetables really learned what thirst was. There seemed to be no solution, but one o the vegetables, a small courgette, understood what was going on, and decided to resolve it. Despite the little water available, and the unforgiving heat, the little courgette did all he could to grow, grow, grow…


He managed to grow so big that the gardener started watering the patch again. Now the gardener wanted to enter that beautiful big courgette in some gardening contest.


And so it was that the vegetables and the tree realised that it was better to help each other than to fight. They should really learn how to live in harmony with those around them, doing the best they could. So they decided to work together, using both the shade and the water in the best combination to grow good vegetables. Seeing how well they were doing, the gardener now gave the best of care to his vegetable patch, watering and fertilising it better than any other patch for miles around.

فایل صوتی داستان درخت و سبزیجات

لغات کاربردی انگلیسی داستان درخت و سبزیجات

سزیجات دوست داشتنی

جالیز و درخت

متنفر بودند

خشک شود

شاخه های درخت

به نظر می رسید

رشد کرد

مسابقه باغبانی

سایه و آّب

اینستاگرام استاد انگلیسی

با کلی پست های آموزشی رایگان

Moosakhani