Moosakhani
0

داستان ببری که حیوانات را مسخره می کرد به انگلیسی| The Mocking Tiger

داستان ببری که حیوانات را مسخره می کرد: The Mocking Tiger

روزی روزگاری ببر قوی، سریع و باهوشی بود که همیشه سایر حیوانات را مسخره می کرد، به ویژه زنبور عسل پشمالو و فیلی را که آهسته راه می رفت و تنبل بود.

 

یک روز حیوانات در غاری جلسه داشتند و در حالی که همه درون غار بودند، کوه ریزش کرد و دهانه ی غار بسته شد. همه انتظار داشتند ببر آنها را نجات دهد. اما او نتوانست کاری کند.

 

سرانجام زنبور عسل پشمالو از میان شکاف باریکی که میان سنگ ها به وجود آمده بود راهی پیدا کرد و به بیرون از غار رفت.

 

بعد فورا به سراغ فيل رفت که در جلسه شرکت نکرده بود. فیل آمد و سنگ و خاک ها را کنار زد و حیوانات را نجات داد.

 

حیوانات همگی از فیل و زنبور عسل پشمالو سپاسگزاری کردند و با آنها دوست شدند. آخرین حیوانی که با شرمندگی از غار خارج شد، ببر بود. او از این ماجرا درس گرفت و فهمید که از آن به بعد همیشه باید فقط نقاط قوت و خوبی های دیگر حیوانات را ببیند.

The tiger was clever, quick and strong. He was always making fun of the other animals, particularly of the puny bumblebee and the slow and clumsy elephant.


One day, the animals were having a meeting in a cave. when there was a landslide which sealed up the cave entrance. Everyone expected the tiger to save them, but he couldn’t.

 

In the end, the bumblebee escaped through a tiny gap between the rocks.


He flew off in search of the elephant, who hadn’t gone to the meeting because he was feeling sad. The elephant came and moved the rocks, setting the animals free.


The animals congratulated both the elephant and the bumblebee, and were keen to be their friends. The last animal to leave the cave was the tiger, shamefacedly. He learned his lesson, and from that day one he only saw the good in all the other animals.

فایل صوتی داستان ببری که حیوانات را مسخره می کرد

لغات کاربردی انگلیسی داستان ببری که حیوانات را مسخره می کرد

Moosakhani