Moosakhani
0

داستان دعوت به مهمانی انگلیسی | Invitation to the Ball

داستان انگلیسی دعوت به مهمانی: Invitation to the Ball

دعوت به مهمانی روزی روزگاری شاهزاده ای بود که خیلی شلخته و بی نظم بود و هر قدر پدرو مادرش به او می گفتند منظم و مرتب باشد و این قدر ریخت و پاش نکند فایده ای نداشت و گوش نمی کرد. تا اینکه یک روز شاهزاده خانم سرزمین مجاور، که مخفیانه عاشق شاهزاده ی شلخته و بی نظم بود، مهمانی بزرگی ترتیب داد و همه ی شاهزاده های سرزمین های اطراف را دعوت کرد. شاهزاده ی شلخته و بی نظم از این خبر خیلی هیجان زده شد و با علاقهی بسیار شروع به آماده کردن خود کرد. اما در روز مهمانی اتاقش آنقدر به هم ریخته و شلوغ بود، که نتوانست دعوت نامه اش را پیدا کند. با ناامیدی همه جا را گشت، اما آن هیچ جا دیده نشد. بنابراین تصمیم گرفت همه جای اتاق را مرتب و منظم کند. خوشبختانه آن را جایی روی میز پیدا کرد. اما وقتی که سرانجام با عجله خود را به مهمانی رساند، خیلی دیر شده بود و مهمانی به پایان رسیده بود و همه ی مهمانان رفته بودند.

 

شاهزاده آشفته و پریشان شد و درس بزرگی گرفت.

 

اما همه چیز هم بدشانسی نبود.

 

شاهزاده خانم، در آن مهمانی پایکوبی نتوانست همدمی برای خودش پیدا کند و در نتیجه مهمانی دیگری برپا کرد. این بار شاهزاده به خاطر آنکه ترتیب همه چیز را داده بود، دعوت نامه را گم نکرد و به موقع به مهمانی رسید و با دیدن شاهزاده خانم یک دل نه صد دل عاشق او شد .

Once upon a time there was a terribly untidy Prince who always ignored his parents when they asked him to clear up his mess. The neighbouring kingdom’s Princess – who he was secretly in love with – organised a lavish ball, and invited all the Princes from nearby lands. The untidy Prince was excited, and prepared himself with great care. However, on the day of the ball, his room was so messy that he couldn’t find his invitation. He searched desperately, but it was nowhere to be seen. So he decided to tidy up his whole room. Fortunately he found his invitation on the table.
However, when he finally arrived at the ball, he was late and everyone had left.


The Prince was distraught, and had most definitely learnt his lesson.


But not everything was bad luck.


The Princess had not found a boyfriend at the dance, and a while later she threw another party. This time, because he had everything well organised, the Prince didn’t lose his invitation. He got to the ball on time, and met the Princess, who fell head over heels in love with him.

فایل صوتی داستان دعوت به مهمانی

لغات کاربردی انگلیسی داستان دعوت به مهمانی

Moosakhani