Moosakhani
0

داستان عروسک ساز جوان به انگلیسی | The Young Puppet-maker

داستان کوتاه عروسک ساز جوان : The Young Puppet-maker

روزی مرد جوانی بود که آنقدر عروسک‌ها را دوست داشت که تصمیم گرفت شاگرد یک عروسک ساز شود. متاسفانه این مرد جوان خیلی شل و آهسته کار می‌کرد و معلم و شاگرد های دیگر عروسک سازی به او می‌گفتند که توانایی ساختن عروسک را ندارد و هرگز نمی تواند در این کار پیشرفت کند.

 

حتی بعد از این، او آنقدر از عروسک سازی لذت می برد که روزها از پس هم کار می کرد تا پیشرفت کند. علی رغم تلاشی که مرد جوان می کرد آن ها همیشه در عروسک های او نقطه ضعفی پیدا می کردند تا اینکه سرانجام او را از کارگاه عروسک سازی بیرون انداختند.

 

اما او نمی خواست تسلیم شود و تصمیم گرفت از آن به بعد همه وقت خود را صرف ساختن فقط یک نوع عروسک کند. بدین ترتیب او به کار خود ادامه داد و هر وقت در عروسک خود به اشتباهی برخورد می‌کرد، آن را رها می کرد و دوباره از نو شروع به ساختن آن می کرد. سال ها از پس هم گذشتند و با هر تلاش جدید عروسک او کمی بهتر از قبل می شد. اکنون، عروسک او بسیار بهتر از عروسک هایی بود که همشاگردی های قبلی اش می توانستند بسازند. اما او باز هم در جستجوی کمال و پیشرفت کارش بود. روش زندگی آن مرد بیچاره به گونه‌ای بود که هیچ پول و درآمدی را برایش به همراه نداشت و عده زیادی از مردم او را به خاطر این کار مسخره می کردند.

 

 با گذشت زمان او به یک پیرمرد تبدیل شد و عروسک او واقعاً شگفت انگیز شده بود تا اینکه سرانجام روزی پس از طی سال‌ها کار و تلاش او کار بر روی عروسک خود را تمام کرد و گفت:” دیگر نمی توانم هیچ نقطه ضعفی روی آن پیدا کنم. الان وقتش رسیده که بگویم این عروسک کاملا بی عیب و نقص است.” و برای نخستین بار طی آن سال ها به جای رها کردن عروسک آن را روی طاقچه اتاقش گذاشت و کاملا احساس رضایت و خوشحالی کرد.

 

و بقیه داستان در تاریخ است.

 

آن عروسک کامل و بی عیب و نقص زنده شد و با هزار ماجرای خود برای پیر مردی که نامش ژپتو بود، بیش از هر عروسک دیگری لذت به همراه آورد.

There was one a young man who liked puppets so much that he became an apprentic to a master puppets-maker. sadly, the young man was very clumsy, and his teacher and the other apprentices were always telling him he had no ability when it came to making puppets, and that he would never amount to anything.

 

Even so, he enjoyed it so much that he worked day after day to improve. Despite his efforts, they would always find something wrong with the puppets he had made and they ended up throwing him out of the workshop.

 

He wasn’t going to give up, so the young man decided that from then on he would spend all his time making just one kind of puppet. One he went and whenever he found a fault in his pocket he would abandon it and start again right from square one. They years passed and with each new attempt his puppet became a little bit better. By now his popet was much better than anything his old fellow apprentices could make, but he kept making improvements seeking perfection. Leaving like that, the man wasn’t making any money, and many people laughed how poor he was.

 

By the time he was an old man, his puppet was truly wonderful. So much so, that finally one day, after so many years of work, he finished work on his puppet, and said: “I can’t find anything wrong with it. This time it is perfect”, and for the first time in all those yours instead of abandoning his puppet, he put it up on the Shelf feeling truly satisfied  and happy.

 

And the rest history.

 

That perfect puppet came to life had a thousand adventures and gave that old man whose name was Geppetto more joy than any other famous puppet maker ever got from any their creations

فایل صوتی داستان انگلیسی عروسک ساز جوان

لغات کاربردی انگلیسی داستان عروسک ساز جوان

عروسک ها

علی رغم

کارگاه

کمال و پیشرفت

شگفت انگیز

رها کردن

اینستاگرام استاد انگلیسی

با کلی پست های آموزشی رایگان

Moosakhani