داستان انگلیسی در جست وجوی ستارگان: Searching for Starsچارلی نمی توانست به یاد آورد که پدربزرگش چند بار این داستان را برایش تعریف کرده بود. پدربزرگ می گفت: «روح هر کس مثل یک حشره ی بی قرار است و همیشه به ...

داستان انگلیسی دلقک شلخته: The Careless Clownروزی روزگاری دلقکی بود به اسم لمون، که آدم بسیار بامزه و سرگرم کننده ای بود. ولی همچنین آدم شلخته و بی نظمی بود. به همین خاطر هر بار که نمایشی اجرا می کرد، ...

داستان انگلیسی فوتبال مورچه ها: Soccer for Antsبرای مدت چند روز، درخت تنومند و توخالی حاشیه ی جنگل اکنون پرهیاهو و جنبش شده بود. مسابقات فوتبال قهرمانی مورچه ها آغاز شده بود و قطعا ورزش محبوب آنها بود. مورچه ها ...

داستان انگلیسی شاهزاده لاپئو: Prince Lapio روزی روزگاری شاهزاده ای بود که اگرچه مثل همه ی شاهزاده ها خوش سیما، شجاع و باهوش بود، از عدالت و انصاف بی بهره مانده بود. چنین به نظر می رسید که هرگز کسی ...

داستان انگلیسی دعوت به مهمانی: Invitation to the Ballدعوت به مهمانی روزی روزگاری شاهزاده ای بود که خیلی شلخته و بی نظم بود و هر قدر پدرو مادرش به او می گفتند منظم و مرتب باشد و این قدر ریخت ...

داستان انگلیسی روبات ویروسی شده: Robot with a Virusریکی در خانه ای مدرن زندگی می کرد، که همه ی وسایل آن پیشرفته بود و هر چیزی که می خواست در اختیارش قرار داشت. وقتی والدین ریکی برایش یک روبات بسیار ...

داستان انگلیسی اسباب بازی های منظم: The Tidy Toysروزی روزگاری خانواده ای به خانه ی جدیدی نقل مکان کردند. پسر خانواده وقتی وارد اتاق خود شد، دید همه جای اتاق پر از اسباب بازی، کتاب داستان، مداد، قلم کاغذ و ...

داستان انگلیسی مو دزد: The Hair Thiefوالری خیلی نگران پدرش بود. بعضی اوقات به سر پدرش نگاه می کرد و می دید او دارد کچل می شود. به نظر می رسید هر بار به او می نگریست تعداد موهایش نسبت ...

داستان انگلیسی صداها کجا رفتند؟: Where did the Voices goروزی روزگاری پسرکی بود که درباره ی همه چیز و همه کس خبرچینی می کرد. هر وقت کسی می پرسید چه کسی این کار را انجام داده، با چه کسی این ...

داستان انگلیسی جادوگر شکارچی دروغگوها: The Lie-hunting Wizardروزی روزگاری جادوگر بزرگی بود که دروغ شکار می کرد. او سنگ هایی جادویی اختراع کرده بود که به او کمک می کردند تا بچه هایی را که دروغ می گفتند پیدا کند. ...

داستان انگلیسی روباه خبرچین: Bigmouth Foxپنگوئن، گوزن شمالی و روباه دوستان خوبی برای یکدیگر بودند. یک روز پنگوئن و گوزن مقدار زیادی میوه پیدا کردند و تصمیم گرفتند این موضوع را مخفی نگه دارند. آنها سر راهشان به روباه برخورد ...

داستان انگلیسی ضربه های چکش: Hammer Blowsدانیل هدیه ی منحصر به فرد و جالبی در اختیار داشت، او تنها کسی بود که می توانست «چکش حقیقت گوی» هر کس را ببیند. در ابتدا دانیل نمی دانست آن چکش فلزی عجیب ...

داستان انگلیسی پرنده ی کوچک تنبل: The Lazy Little Birdزمانی پرنده ی کوچکی بود که خیلی زیبا، اما خیلی خیلی تنبل بود. هر روز صبح وقتی که باید بیدار می شد، پرنده های دیگر بارها و بارها او را صدا ...

داستان انگلیسی شاهزاده ی شرور: The Wicked Princeروزی روزگاری پادشاهی بود که پسری داشت که دائم دروغ می گفت. این شاهزاده ی دروغگو همه ی خدمتکاران خانه را تهدید کرده بود که اگر این موضوع را به پدرش بگویند، سخت ...

داستان انگلیسی فرشته ی زشت: The Ugly Fairyروزی روزگاری فرشته ای بود که داشت یاد می گرفت چطور یک نامادری خوب باشد. او مهربان ترین و باهوش ترین فرشته ها بود، اما چهره ای بسیار زشت داشت. اگرچه خصوصیات اخلاقی ...

داستان انگلیسی جادوگر مبتلا به حساسیت غذایی: An Allergic Wizardروزی روزگاری جادوگر خوب و شادی بود که دوست داشت از جادوی جادوگر کاملا خنداندن دیگران استفاده کند. او همچنین یک خود برای غیر معمولی بود، زیرا به انواع و اقسام ...

داستان انگلیسی دلقک اسرار آمیز: The Mysterious Juggling Clownروزی روزگاری دلقک تردست و شیرین کاری وارد دهکدهای شد. او از محله ای به محله ی دیگر می رفت و نمایشی خنده دار اجرا می کرد. پول اندکی از مردم می ...

داستان انگلیسی جمیما، زرافه ى فضول: Jemima the Nosey Giraffeتوی جنگل چیپر همه چیز آرام و لذت بخش بود. تا اینکه پای زرافهای به نام جمیما به آنجا رسید. جمیما قدی بلند و گردنی دراز شبیه تنهی درخت کائوچو داشت. ...

داستان انگلیسی هرگز یک کرگدن را مسخره نکن: Never Make Fun of a Rhinoزمانی در دشت های آفریقا ، کرگدن بی حوصله و دمدمی مزاج زندگی می کرد که خیلی زود عصبانی می شد. یک روز لاک پشت غول پیکری ...

داستان انگلیسی شاهزاده مودب و کوتوله ها: The Respectful Prince and the Dwarvesروزی روزگاری دو شاهزاده ی پادشاه توی جنگل در حال بازی کردن بودند که با چهار کوتوله روبه رو شدند که هر کدام از آنها چیزی از شاهزاده ...

داستان انگلیسی شایعات و بدگویی: The Gossipsسارا و مارک در زمینهی شایعه سازی قهرمان بودند. آنها همیشه در حال جاسوسی و فضولی بودند و عاشق این بودند که هر چیزی را که میشنیدند یا کشف می کردند که اغلب هم ...

داستان انگلیسی بهترین مبارز دنیا: The World's Best Warriorکورکی مرد جوان شجاعی بود که در شمشیربازی مهارت بسیار داشت و می خواست بهترین جنگاور دنیا شود. در کل ارتش هیچ سربازی نبود که بتواند او را شکست دهد. او امید ...

داستان انگلیسی دردسر در کلاس علوم: Trouble in the Science Classروزی آقای لیتموس، معلم علوم، از دانش آموزان کلاسراجع به تعدادی از حیوانات خاص تحقیق کنند. آن ها به بررسی رفتارهای حیوانات حیوانات پرداختند و مطالبی راجع به آن ها ...

داستان انگلیسی دنیای کوچک من ویران شده است: My Little World has Brokenروزی روزگاری فنری وجود داشت که با امنیت و شادی در درون یک قلم زندگی می کرد. اگرچه سر و صدای زیادی از بیرون میشنید، ولی با این ...

داستان انگلیسی دزد دریایی خوب: The Good Pirateدرازدست ،نه فقط یک دزد دریایی جوان بود، بلکه همچنین پسر یک دزد دریایی، نوه ی یک دزد دریایی و نتیجه ی یک دزد دریایی نیز بود. اما او هنوز هیچ سرقتي انجام ...

داستان انگلیسی گیاه گوشتخوار و قصاب : The Carnivorous Plant and the Butcherفلورا گیاهی گوشتخوار بود و در سوپرمارکتی که کنار قصابی دوستش پور کی قرار داشت زندگی می کرد. پور کی او را خیلی دوست داشت و همیشه به ...

داستان انگلیسی کبریت و آدمک های پلاستیکی : The Match and the toy Menروزی روزگاری پسری بود که دو تا آدمک پلاستیکی شیطان داشت روزی یکی از این آدمک ها جعبه کبریت قشنگی را توی آشپزخانه دید و با وجود ...

داستان انگلیسی زنجیره ای از خنده: The Chain of Smilesروزی دوشیزه إليس به شاگردان خود تکلیف جدیدی داد: تکلیفی درباره ی شادمانی. دانش آموزان خانم الیس باید به گردآورندگان شادی تبدیل می شدند و تحقیق می کردند تا ببینند چه ...

داستان انگلیسی سوپی که با حروف الفبا درست می شود: A Letter Soup روزی روزگاری فرد بسیار متقلب و کلاهبرداری بود که تمام فکرش فقط پول درآوردن بود. او از دیدن شادی دیگران به شدت می رنجید و آنچه که ...

داستان انگلیسی نقاشی سخنگو: The Drawing That Talkedپینتی تایلر پسر کوچکی بود که رفتن به مدرسه و درس و مشق و بازی در آنجا را دوست داشت. ولی از درس نقاشی بدش می آمد. اصلا قلم به دست گرفتن و ...