Moosakhani
0

عصب شناسی زبان

عصب شناسی زبان: زبان مختل شده

بررسی عصب شناسی زبان در آموزش ترجمه انگلیسی: تمامی نمونه هایی که تاکنون بررسی کردیم، نمونه هایی از کاربرد طبیعی زبان هستند. اما تمامی کاربردهای زبان، صورتی عادی و بهنجار ندارند، به ویژه اگر فردی دچار آسیب مغزی شده باشد؛ زبان او آشفته (disordered) می شود. این امر به این دلیل اتفاق می افتد که برخی از بخش های مغز عمدتا با کاربرد زبان سر و کار پیدا می کنند، و آسیب رسیدن به این نواحی سبب آشفته شدن زبان می گردد.

عصب شناسی زبان
عصب شناسی زبان

زبان پریشی

آشفتگی زبان اگر ناشی از آسیب مغزی باشد، زبان پریشی نامیده می شود (aphasia or dysphasia). زبان پریشی انواع مختلفی دارد. در دهه ی ۱۸۶۰، پل بروکا (Paul Broca)، جراح فرانسوی، اختلال زبانی خاصی موسوم به زبان پریشی بروکا را شناسایی نمود. دستور زبان را به ندرت رعایت می کند، و کلام او تا حدودی مغشوش است.

نتیجه بروکا

فهم فرد مبتلا به این نوع زبان پریشی تا حدود زیادی بی نقص است، و گفتار او با معناست گرچه درک آن برای دیگران ممکن است دشوار باشد. کالبدشکافی های انجام شده روی هشت نفر از این قبیل بیماران نشان داده اند که تمامی آنان در ناحیه ای در سمت چپ مغز، که اکنون ناحیه ی بروکا نامیده می شود، دچار آسیب شده بودند. به همین دلیل بروکا نتیجه گیری کرد که این ناحیه باید مسئول خلق ساختار دستوری جمله ها باشد، و نیز مسئول کنترل ماهیچه های عضوهای گفتاری. هم اکنون درستی این نتیجه ثابت شده است.

زبان پریشی ورنیکه (Wernicke’s Aphasia)

در دهه ی ۱۸۷۰، کارل ورنیکه، متخصص اعصاب اتریشی، گروهی از بیمارانی را که که بتلا به نوع دیگری از زبان پریشی بودند، و اکنون زبان پریشی ورنیکه نامیده می شود، شناسایی نمود. فرد مبتلا به این ضایعه به سرعت و روان، با ریتم و آهنگ معمولی صحبت می کند، اما آنچه می گوید، بی معنا است. علاوه بر این، توانایی درک و فهم آنچه را که به او می گویند، ندارد.

ناحیه ی ورنیکه

نمونه ی گفتار بیمار:” اگر بتوانم این کار را می کنم، آه، این کلمه را دارم به شکل غلطی می گویم، تمامی آرایشگران اینجا هر وقت شما را متوقف می کنند، دارد می چرخد و می چرخد، اگر بدانی منظور من چیست، این بستن است و بستن. برای بازپری، بازپیراهی، خوب، داشتیم بهترینی را که می توانستیم امتحان می کردیم، در عین حال دفعه ی دیگر، به رختخواب های آنجا مربوط بود”. در اینجا هم بررسی های کالبدشکافی نشان دادند که این بیماران دچار آسیب مغزی در سمت چپ مغز، که اکنون  ناحیه ی ورنیکه نامیده می شود، شده بودند. به نظر می رسد که ناحیه ی ورنیکه هم مسئول درک کلام دیگران است، و هم دستیابی به واژگان عادی.

عصب شناسی زبان
عصب شناسی زبان

عصب شناسی زبان (Neurolinguistics)

از زمان بروکا و ورنیکه تا کنون، عصب شناسی زبان، نامی که اکنون روی تحقیق در مورد نحوه ی عملکرد زبان در مغز گذاشته ایم ، پیشرفت های قابل توجهی نموده است. امروزه برای پژوهش در مورد مغز مجبور نیستیم منتظر نتایج کالبدشکافی روی مغز مبتلایان مرده بمانیم، بلکه می توانیم رفتار زبانی مغز افراد زنده، سالم؛ و هوشیار را از طریق استفاده از اسکنرهای مغز مورد بررسی قرار دهیم. این قبیل مطالعات، به شکلی وسیع نتایج تحقیقات قبلی را تایید نموده اند، اما در عین حال، مسائل پیچیده و جدیدی را مطرح کرده اند. به مبتلایان به انواع نظام های زبانی بسیار پیچیده ای برخورد کرده ایم.

مثال اختلالات زبانی پیچیده ۱:

به عنوان مثال، یکی از مبتلایان مردی بود که همه ی واژه های مربوط به میوه ها و سبزی ها را از دست داده بود، اما هیچ مشکل دیگری نداشت. عده ای فعل ها را از دست می دهند، اما اسم ها را حتی وقتی هم که اسم و فعل از یک کلمه مشتق شده باشند، حفظ می کنند. برای مثال می توانند معنی کلمه ی «شیر» در عبارت «یک لیوان شیر» را بفهمند، اما آن عبارت «شیر گاو را بدوشید» نمی فهمند. مبتلایانی هستند که می توانند صحبت کنند، اما توانایی خواندن متن را ندارند، یا خواندن را می دانند اما نوشتن را نمی دانند، یا می توانند بنویسند اما نمی توانند (حتی آنچه را که خودشان نوشته اند) بخوانند.

مثال اختلالات زبانی پیچیده ۲:

ممکن است یک فرد مبتلا که دو زبانه ی فرانسوی، انگلیسی است، فرانسوی خود را از دست بدهند، اما انگلیسی خود را همچنان حفظ کند، و بعد به ناگهان فرانسوی را دوباره به دست بیاورد، اما انگلیسی را از دست بدهد، و ممکن است این کار، چندین بار تکرار شود. کاملا مشخص است که هنوز چیزهای زیادی را درباره ی وضعیت زبان در مغز نمی دانیم.

اختلال های زبانی خاص

همه ی نقص های زبانی ناشی از آسیب مغزی نیستند. به نظر می رسد برخی از آنها به سبب ناهنجاری های ژنتیکی هستند. نمونه ی خوبی از این موارد نوعی ناتوانی موسوم به اختلال زبانی خاص یا SLI است.(Specific Language Impairment). مبتلایان به SLI، در اکثر زمینه ها وضعیت عادی و نرمال داردند، اما در مورد کلمات دستوری و پایان جملات مشکلات زیادی دارند. این قبیل کلمات را نمی توانند یاد بگیرند یا به وضوح تولید نمایند، و غالبا آنها را به کلی حذف می کنند، یا گهگاه آنها را در جایی که نباید می گذارند. دیروز دو کلوچه ها می خورم. یک قطارهایی در حال آمدن باشد.

تست wug

آنچه بیش از هر چیز به چشم می خورد، این است که این گونه افراد نمی توانند تست wug، که در مقاله ی “زبان از کجا آمده است؟” ذکر شد، را بگذارنند؛ برای مثال، وقتی از آناه می خواهند صورت جمع یک کلمه بی معنا را بگویند، از انجام اینکار ناتوانند. به جای wugs می گویند:

Wugness?

Wugga?

مثال دیگری که به همین اندازه شگفت آور است:

به جای zats، می گویند zako، به جای zashes، می گویند zatches و غیره. چنین به نظر می رسد که مبتلایان به اس.ال.آی. هرگز یاد نگرفته اند که برای انجام کارهایی مثل جمع بستن قواعدی وجود دارد. در نتیجه آنها باید به شکلی رنج آور تمامی اسامی جمع مثل dogs یا boxes را به صورت تک تک ، همان طور که ما کلماتی مثل men و mice را یاد می گیریم، یاد بگیرند. بنابراین، انها نمی دانند شکل جمع یک اسم جدید چیست، زیرا قانون آن را نمی شناسند.

سندرم ویلیامز (williams syndrome)

نوع دیگری از ناتوانی زبانی که ناشی از ژن معیوب است، سندرم ویلیامز است. مبتلایان به این سندرم، ناهنجاری هایی جسمی مانند چهره های  غیرعادی و کوچک دارند، و همچنین دچار عقب ماندگی ذهنی شدیدی هستند، که شدت آن به حدی است، که نمی توانند از خود مراقبت نمایند، و باید در کلینیک زندگی کنند. مبتلایان به سندرم ویلیامز، هیچ مشکلی در یادگیری قواعد ندارند؛ به عنوان مثال، ساختن جمع های با قاعده مثل books و صورت گذشته ی با قاعده مثل enjoyed را به راحتی افراد دیگر یاد می گیرند. اما از نوع دیگری از اختلال زبانی رنج می برند.

مبتلایان سندرم ویلیامز

این مبتلایان در پیدا کردن لغات مشکل دارند. آنها تردید و یا لکنت زبان ندارند، در واقع معمولا با شتاب و یک نفس حرف می زنند، بلکه مشکل این است که اغلب در انتخاب کلمات خطا می کنند. بنابراین، به عنوان مثال، ممکن است فرد مبتلا به ویلیامز وقتی می خواهد بگوید گنجشک، کلمه ی طوطی را بر زبان بیاورد، یا به جای کلوچه بگوید کیک. علاوه بر این، آنها قواعدی را که خوب می دانند به شکلی افراطی تعمیم می دهند، و مثل کودکان کم سن و سال، به جای اینکه بگویند took و mice، از کلمات taked و mouses استفاده می نمایند.

عصب شناسی زبان
عصب شناسی زبان

دیدگاه روان شناسی زبان (Psycholinguistics) در مورد زبان

استیون پینکر (Steven Pinker)، روان شناس زبان کانادایی، در کتاب اخیر خود تحت عنوان واژه ها و قواعده ها (Words and Rules)، برای تدوین نظریه ای عام در مورد نحوه ی عملکرد زبان در ذهن، مدارکی در خصوص اکتساب زبان اول، رفتار بزرگسالان نرمال، مبتلایان به اس. ال. آی. و ویلیامز ارائه می دهد.

پینکر می گوید قوه ی ذهنی زبانی ما از دو جزء بزرگ، مهم، و مجزا تشکیل شده است:

یکی از این سازه ها، عنصر ذخیره سازی یا پیدا کردن است. در این سازه، عناصر زبانی یک به یک آموخته می شوند، حفظ می شوند، در بایگانی ذخیره می شوند، و بعد، هرگاه نیاز باشد، فراخوانده می شوند. همه ی ما هنگام یادگیری کلمات مربوط به اشیاء، باید چنین کنیم؛ برای مثال، سخنگویان زبان انگلیسی باید یاد بگیرند که یک جانور پوزه بزرگ Pig، نامیده می شود، و سخنگویان ولزی یاد می گیرند که نام این جانور mochyn است، سخنگویان آلمانی آن را schewen، سخنگویان باسک آن را txerri، و سخنگویان ایماس (در گینه ی نو) آن را numbran می نامند و غیره.

قاعده ها (rules)

به همین ترتیب باید یاد بگیریم که صورت های قاعده ای مثل mice و took را ذخیره کنیم و سپس فراخوانیم. سازه ی دیگر، قاعده ها (rules) هستند، که به تدریج حین یادگیری زبان آنها را استنباط می کنیم، قواعدی مانند: «برای جمع بستن اسم به آخر آن s بیفزایید»، و یا «برای تبدیل فعل به گذشته، -ed به آن بیفزایید». وجود هر دوی این سازه ها ضروری است؛ در صورتی که کلمه هایی را برای اعمال قواعد حفظ نکنیم، قواعد بی فایده خواهند شد، و در عین حال اگر قاعده ای در میان نباشد، مجبور خواهیم شد مطلقا هر چیزی را به صورت تک تک حفظ کنیم و فراخوانیم، که این کار بسیار دشوار است.

مساله ی ژن های معیوب

پینکر و دیگران می گویند ناتوانی اس. ال. آی. عمدتا نقصی در سازه ی قواعد است. سندرم ویلیامز: مبتلایان قواعد را به خوبی یاد می گیرند، اما ذخیره سازی و پیدا کردن واژگان توام با اشکال است، و غالبا نمی توانند واژه مورد نظر را بازیابی کنند. مبتلایان به اس. ال. آی. هرگز قواعد را یاد نمی گیرند، و چاره ای جز این ندارند که تقریبا هر چیزی را حفظ کنند، که این امر پیامدهای بسیار پیچیده ای به دنبال دارد. متخصصان علم ژنتیک اخیرا محل ژن های معیوب مربوط به اس. ال. آی. و سندرم ویلیامز را پیدا کرده اند. شاید روزی بتوانیم دقیقا بگوییم وقتی این ژن ها ناقص هستند، چه اختلالاتی در مغز ایجاد می شود و به این طریق درباره ی نحوه ی پردازش زبان در مغز، اطلاعاتی کسب کنیم.

Moosakhani