Moosakhani
0

داستان جادوگر شکارچی دروغگوها به انگلیسی | The Lie-hunting Wizard

داستان انگلیسی جادوگر شکارچی دروغگوها: The Lie-hunting Wizard

روزی روزگاری جادوگر بزرگی بود که دروغ شکار می کرد. او سنگ هایی جادویی اختراع کرده بود که به او کمک می کردند تا بچه هایی را که دروغ می گفتند پیدا کند. این سنگ های جادویی خیلی زیبا بودند و وقتی در دست کسی بودند و او دروغ می گفت اندازه ی این سنگ بزرگ می شد. سنگ ها از دست فردی به فرد دیگر منتقل می شدند تا اینکه به دست آنهایی که بدترین دروغ ها را می گفتند می افتادند.

 

سرانجام روزی همه ی این سنگ های جادویی در دست پسر کی جمع شد که از همه بیشتر دروغ می گفت. از قضا پسرک تصمیم گرفت با قایق کوچکی به جایی برود.

 

وقتی که قایق و پسرک به وسط دریا رسیدند، جادوگر ظاهر شد و از پسرک سؤال هایی راجع به آن سنگ های زیبا کرد. پسرک طبق معمول همیشه شروع به دروغگویی کرد و با این کار سنگ ها شروع به بزرگ شدن کردند و زیر سنگینی آنها قایق به تدریج در آب فرو رفت.


پسرک وحشت کرد و شروع به فریاد زدن نمود. بعد با التماس از جادوگر خواست او را ببخشد. اما جادوگر گفت به شرطی او را نجات می دهد که از دروغ هایی که تاکنون گفته اظهار ندامت و پشیمانی کند و همچنین دستیار او شود.


پسرک دروغگو پذیرفت و قول داد دیگر دروغ نگوید و سال های بسیار به عنوان دستیار جادوگر با او همکاری کرد. تا اینکه یک روز جادوگر بزرگ بازنشسته شد و پسرک که زمانی دروغگوی قهاری بود، جانشین جادوگر بزرگ شد و همچون او به شکار دروغگویان مشغول شد.

The Great Wizard was a hunter of lies. He invented magic stones to help find the child who told most of them The magic stones were beautiful, and with every lie they would grow bigger. The stones moved from person to person until they reached the worst of liars.


A little boy, who was a terrible liar, started collecting these magic stones, and when he had a great many of them. he decided to leave on a little boat.


When the boy and his boat were out at sea, the wizard appeared and started asking him questions about the stones. Because the boy only ever answered with lies, the stones started growing, and under their weight the boat began to sink.


The boy was frightened and started crying. He regretted telling so many lies, and he asked the wizard to forgive him. However, the wizard said that he would only save the boy if he would agree to become his apprentice.


The boy agreed, and spent many years as the wizard’s assistant. Until one day the wizard retired, and the boy, who had been such a terrible liar, ended up being the new Great Wizard, hunter of lies.

فایل صوتی داستان جادوگر شکارچی دروغگوها

لغات کاربردی انگلیسی داستان جادوگر شکارچی دروغگوها

Moosakhani